چکیده:
الزام به خدمت وظیفه عمومی از موضوعات مهم و بحثبرانگیز حقوق عمومی است که از ابتدای ورود خدمت وظیفه عمومی به ایران دارای موافقان و مخالفانی بوده است. یکی از استناداتی که از سوی گروهی از فقیهان امامیه جهت مشروعیت الزام به خدمت وظیفه عمومی صورت گرفته است؛ مبتنی بر مفهوم جهاد در فقه امامیه است. پژوهش پیشرو با روش توصیفی ـ تحلیلی و مطالعه کتابخانهای با تبیین ارتباطِ میان خدمت وظیفه عمومی و مفهوم جهاد و با بررسی آیات قرآن و سیره معصومین در برخورد با افرادی که بدون عذر موجه از شرکت در جهاد سر باز زدهاند؛ به این نتیجه رسید که میتوان نوعی الزام و اجبار با درجات مختلف برای این گروه از افراد قائل شد. الزامهای مذکور اغلب از نوع فشار اجتماعی و وعده به عذاب آخرت بوده و کمتر به صورت اجبار مستقیم و مجبور کردن افراد به شرکت در میدان جنگ صورت گرفته است.
The requirement to conscription is one of the important issues of public law. This topic from Beginning to enter Iran has been supporters and opponents. One of the citations that mentioned by a group of shias' jurists about the legitimacy of obligation to conscription is based on The concept of Jihad in shias' jurisprudence. Current research via descriptive-analytical method and library studies, by reviewing the Quranic verses and lifestyle of the Imams in reacting toward those people who have no acceptable reasons for dont participating in jihad, Concluded that use of some kind of Coercion toward those people is legitimate. Most of that requirement were of social pressure type and Threat to the retribution of the hereafter and less of theme were direct obligation and forcing people to participate in the battlefield. Anyway killing people for dont participating in jihad isn’t legitimate. Keyword: conscription, Obligation to Jihad, Quranic verses, lifestyle of the Imams, Imamiye jurisprudence, conscription, obligation to conscription
خلاصه ماشینی:
پژوهش پيش رو با روش توصيفي ـ تحليلي و مطالعه کتابخانه اي با تبيين ارتباط ميان خدمت وظيفه عمومي و مفهوم جهاد و با بررسي آيات قرآن و سيره معصومين در برخورد با افرادي که بدون عذر موجه از شرکت در جهاد سر باز زدهاند؛ به اين نتيجه رسيد که ميتوان نوعي الزام و اجبار با درجات مختلف براي اين گروه از افراد قائل شد.
چرا کـه يکي از مؤلفه هاي اصلي خدمت وظيفه عمـومي اجبـاري بـودن آن اسـت و لازم اسـت مسئله الزام و اجبار به جهاد نيز از نظر فقهي بررسـي و تحليـل شـود؛ چـرا کـه اگـر از نظرگاه فقه اماميه اجبار به جهاد داراي مشروعيت باشد، مي توان در توجيه مبنـاي فقهـي خدمت وظيفه عمومي به بحث جهاد تمسک جست و چنين استدلال کرد؛ از آنجـا کـه جهاد از واجبات شرعي است و همه مسلمانان مکلف به انجـام آن هسـتند و اجبـار در جهاد نيز از نظر فقهي مشروع است ، خدمت وظيفه عمومي در زمـان جنـگ ، مـيتوانـد نوعي اجبار به جهاد باشد که حکومت از باب امر به معروف عهده دار آن شده است .
٥١٧)؛ موضوع دومي که از اين ماجرا قابـل برداشـت است ؛ عدم اجبار فيزيکي افراد مذکور به شرکت در ميدان جنگ است چرا که اين افـراد برخلاف دستورات پيامبر و خداوند در جهاد شرکت نکردهاند و پيامبر آنها را بـه زور و علي رغم ميلشان به ميدان جنگ نبرده اسـت ، همچنـين عـلاوه بـر ايـن سـه نفـر کـه از مسلمانان بوده اند گروه ديگري از منافقان نيز در جنگ تبوک پيامبر را همراهي نکردند و 12 پيامبر هيچ کدام از اين دو گروه را مجبور به حضور در ميدان جنگ نکرد.