چکیده:
چکیده: یکی از بنیادیترین و حتی شاید بتوان گفت بنیادیترین نظریه در بین نظریههای فلسفی و عرفانی در سنتهای فکری شرقی و غربی، نظریه وحدت وجود است. در سنت فکری اسلامی نیز نخست ابنعربی و سپس ملاصدرا بهعنوان نقاط عطف تاریخی در عرفان و فلسفۀ اسلامی به این نظریه پرداخته و کمابیش نظام فکری خود را بر آن نهادهاند. پیدایش و رواج این تعبیر اصطلاحی حداقل در عرفان اسلامی جز بهمنظور تقریر دقیق و نهایی «توحید» که از اصول مسلم و ضروری دین مبین اسلام نبوده و نیست، اما عدم درک صحیح مخالفان از این نظریه ازسویی و ابهام و ایهام در شرح و تفسیر آن از جانب موافقان ازسویی و حساسیت فقیهان و متکلمان نسبت به اصل اصول دین و تحفظ بر توحید و اجتناب از اشکال مردود این نظریه، بحث از آن را به معرکۀ تمامنشدنی آرا مبدل ساخته بهطوریکه حیات و ممات عرفان اسلامی و به همانسان، مرزبندی بین اسلام و کفر و راستکیشی و ارتداد بیتردید به اصول و فروع آن، گره خورده است. مرزبندی بین سه نظریه یگانهانگاری، دوگانهانگاری و وحدت وجود، عامل تعیینکننده در فهم درست نظریه وحدت وجود است. در طول تاریخ سنتهای عرفانی، تحفظ بر اصل ارسطویی استحاله اجتماع نقیضین، فهم درست این نظریه را ناممکن ساخته و میراث گرانبهای عارفان جهان را در محاق برده است. منطق و تفکر فازی با طرد اصل تناقض به تفسیر کامل این نظریه نائل میشود، راه بدفهمی این نظریه را میبندد و راه پاسخ به مخالفان را هموار مینماید.
خلاصه ماشینی:
این نتیجه گیری از اهمیتی خاص برخوردار است ؛ زیرا همان گونه که نشان خواهیم داد هرگونه تفسیری از نظریۀ وحدت وجود که به یکسانی خدا و جهان و یگانگی خالق و مخلوق بیانجامد، ناگزیر از جرگۀ وحدت وجود - و درواقع از مدار توحید ناب عرفانی- خارج شده به دامان یگانه انگاری میغلطد.
١. ردپای منطق فازی در دیدگاه های اتو، سوزوکی و کوستلر استیس خود به طور ضمنی به وجود منطقی دیگر، غیر از منطق ارسطویی، که با شطحیات سازگاری نشان میدهد و آن ها را به لحاظ قواعد خود عقلاً مجاز میشمارد، اذعان دارد و به قول خودش این نظر که شطحیات عرفانی، صریحًا تناقضات منطقیاند، قولی نیست که پیشینه یا پشتوانه ای نداشته باشد بلکه تلویحًا یا تصریحًا در نوشته های عده ای از مفسران و پژوهندگان عرفان مورد اشاره و تأیید قرار گرفته است (استیس ، ١٣٨٤: ٢٧٣).
٢. نکتۀ دیگری که تذکر آن را لازم میدانیم این است که هرگونه مخالفت با تناقض آمیز بودن وحدت وجود و دفاع از جریان اصل تناقض که به تفسیری یگانه انگارانه از این نظریه منجر شود محکوم به شکست است ؛ زیرا که اساساً همان گونه که پیش از این هم یادآور شدیم دوگانه انگاری در نسبت خدا و جهان یا نفس چیزی نیست که نیازمند طرح نظریه ای ازسوی فیلسوف یا عارف باشد، زیرا امری معهود و معلوم همگان اعم از فیلسوف و عارف است .