چکیده:
استاد مرتضی مطهری از فیلسوفانی است که به دیدگاه طبیعتگرایی در فلسفۀ حقوق گرایش دارند. در طبیعتگرایی بهعنوان نظریهای که در طول تاریخ طرفداران زیادی داشته، طبیعت و حقایق وجودی انسان ملاک استنباط احکام حقوقی و قانون در جامعه است. استاد مطهری در تحلیل حقیقت وجود انسان به یک سلسله ویژگیهای طبیعی و فطری معتقد میشود که این ویژگیها مبنای توجیه حقوق اساسی انسان در اجتماع و تفاوتهای حقوقی زن و مرد در زندگی خانوادگی میشود. غایتاندیشی بهعنوان شاخصۀ دیگری در طبیعتگرایی مطهری بسیار بارز است و همین شاخصه است که دیدگاه ایشان را از طبیعتگرایانی مانند هابز جدا میسازد. در منظومه فکری مطهری، آزادی جایگاه خاصی دارد. ایشان به تلفیقی از آزادی مثبت و منفی قائل است و به باور ایشان در صورت تحقق چنین معنایی از آزادی در متن حیات آدمی، کمال واقعی فردی و اجتماعی تضمین میشود.
Mortaza Motahhari is a philosopher who had tendencies towards naturalism in the philosophy of law. According to naturalism, as a theory with many advocates throughout the history, nature and existential realities of the human being are considered as criteria for inference of legal rulings and laws in the society. Motahhari believed in a series of natural and innate characteristics in the reality of human existence, which served as foundations for justification of basic human rights in the society as well as legal differences between men and women in their family life. Motahhari’s naturalism is also obviously teleological in character. This is what demarcates his view from other versions of naturalism, such as Hobbes’s. In Motahhari’s intellectual system, freedom has a special place. He believes in a combination of positive and negative freedom. In his view, if such a notion of freedom is realized in human life, true individual and social perfection will be obtained.
خلاصه ماشینی:
استاد مطهری در تحلیل حقیقت وجود انسان به یک سلسله ویژگیهای طبیعی و فطری معتقد میشود که این ویژگیها مبنای توجیه حقوق اساسی انسان در اجتماع و تفاوتهای حقوقی زن و مرد در زندگی خانوادگی میشود.
هرچند وی در برخی موارد میان طبیعت، غریزه و فطرت تفاوت قائل میشود (همو، 1370: ص29-33)؛ اما درنهایت وقتی از طبیعت سخن میگوید به مجموعه حقایق و ویژگیهای منطوی در وجود انسان اعم از طبیعی، غریزی و فطری اشاره دارد.
ایشان میپذیرند که بخشی از وجدان انسان، چه مرد و چه زن، محصول تکامل اجتماعی و بازتاب فرهنگ و تاریخ یک جامعه است (مطهری، 1385: ص354-361)؛ اما به یک سلسله ویژگیها نیز باور دارند که مقتضای ذات انسان و طبیعت اوست؛ چیزی که امروزه بایستی بهجد بدان پرداخته شود.
سخن در این است که آیا در میان همه استعدادهای انسان که در طبیعت او نهفتهاند، کدامیک اصل و کدامیک فرع هستند؟ از نظر مطهری آزادی و حتی حیات بهلحاظاصالت حق طبیعی انسان نیست.
از مباحث فوق چند نکته قابل استنباط است: اول اینکه اجتماع و جامعه در کنار فرد انسان از هویت و شخصیت مستقل برخوردار است و به همین دلیل، جامعه نیز چون مانند افراد دارای طبیعت مستقل است، حقوق خاصی دارد (مطهری، 1372 «الف»: ص339)؛ دوم اینکه آزادی طریقیت دارد، نه موضوعیت و آزادی طریقی برای کمال انسان است و به خودی خود اصالتی ندارد.
استاد همچنین مباحث دیگری را بر اساس اصول طبیعی مورد قبول خود درباره جهاد اسلامی و کتب ضلال نیز مطرح میکند که مجال پرداختن به آنها در این مقاله نیست (همان: ص366 -380).