چکیده:
ژرفانمایی در نسخهنگارههای ایرانی با آنچه امروز از پرسپکتیو دانسته میشود، بسیار متفاوت است. در نگارگری، پیکرههای دورتر را هماندازۀ پیکرههای نزدیکتر، اما بالاتر از آنها بازنمودهاند. پژوهشگران این شیوه را در عبارت «بالاتر یعنی دورتر» خلاصه کردند. گمان میرود چنین عبارتی، گوناگونی ژرفای صحنهها و مفاهیم در پس آنها را بیان نمیکند، زیرا پذیرفتنی نیست هنری چندصدساله که در خدمت بازگفت دیداری روایات ادبی متفاوت بوده است، یکی از مهمترین ارکان صحنهپردازی (ژرفا) را چنین سادهانگارانه بازنموده باشد. براینپایه، پرسشهای جستار حاضر برمیآید: مبانی شکلگیری ژرفانمایی بالاوپایین چیست؟ آیا بربنیان این مبانی میتوان گوناگونی ژرفانمایی را چندانکه ایرانیان قدیم درمییافتند، بازفهمید؟ رسالات مناظرومرایای کهن (المناظر ابنهیثم)، درک مفهوم ژرفا در نگاه ایرانیان و تبیین شیوههای بازنمایی آن را ممکن میسازد. براینبنیان، شش گونۀ ژرفانمایی در نقاشی ایرانی شناختنی است که هریک از جهت عمق صحنهها، کاربرد و مفهوم با یکدیگر تفاوت دارد: انبوهنگاری؛ انجمننگاری؛ بوستاننگاری؛ صحرانگاری؛ ژرفانمایی با لایههای میانجی؛ و ژرفانماییهای ساختمانی. پژوهش درپی فهم تاریخی اثر میکوشد دریافت مخاطب امروز را به فهم بینندۀ سدههای پیشین نزدیک گرداند و چارچوبهای نادیدۀ نگارگری ایرانی را بازنمایاند. ازاینرو، پژوهشی بنیادین با رویکردی تاریخی است که اصول المناظر را بهشیوۀ توصیف بازمیخواند و ژرفانمایی نگارهها را با توصیفـتحلیل و نیز سنجش چارچوبهای علمی و هنری (تطبیق همزمان) تبیین میکند.