چکیده:
«زمان» در فهم هستی و مسائل گوناگون فلسفی نقشی درخورتوجه دارد؛ ازهمین رو،
در طول تاریخ همواره فیلسوفان بدان اهتمام داشته و جایگاهی متفاوت برای آن درنظر گرفته اند ؛
تا جایی که در میان فلاسفه برخی آن را واجب الوجود می دانند و برخی دیگر آن را مفهوم
ذهنی محض قلمداد می کنند.
این پژوهش گزارش مختصری از هستی و چیستی زمان از دیدگاه ابن سینا، به دست می دهد.
را در عالم خارج » زمان « در بخش نخست، به این مسئلة کلیدی می پردازیم که آیا می توان
مفهومی ذهن بنیاد است که بهره ای از حقیقت و عینیت ندارد؟ » زمان « بی اعتبار دانست، یا
را به مثابة موجودی عینی و حقیقی در تفکر فلسفی » زمان « همچنین، بیان می شود که ابن سینا
مدد می جوید. » الهیون « و » طبیعیون « خود می پذیرد و برای اثبات این مدعا از دو برهان
سپس به بررسی کارکرد این براهین می پردازیم.
از نظر ابن سینا بررسی شده، با اشاره به روندی که از تعاریف » زمان « در بخش دوم، چیستی و ماهیت
و ویژگی های مزبور، در آثار ابن سینا به دست می آید، بیان می شود که ماهیت زمان در فلسفة
او عبارت است از مقدار حرکت از آن حیث که اجزای متقدم و متاخر غیرقابل جمع دارد.
در بخش سوم نیز به تبیین نحو حرکت در زمان و مسئلة قدم آن می پردازیم و بیان می شود
که حرکت حافظ زمان مستمر و بلاانقطاع است و از این نظر زمان مبدا و پایان ندارد.
The ‘time’ plays a considerable role in understanding the existence and various philosophical issues. Thus, throughout history, the philosophers have always paid heed to it and regarded a different status for it, to the extent that some, among the philosophers, have regarded it as a necessary being and some other have regarded it as a merely mental concept.
This study is a brief report of the existence and the quiddity of ‘time’ in Avicenna’s view. In the first part, we deal with the following key question: can we consider the ‘time’ as invalid in the outer world or is it a mentally-founded concept having no reality or objectivity? Similarly, it is said that Avicenna accepts the ‘time’ as an objective and real being in his philosophical thought and, to prove that claim, gets help from the two arguments: naturalists’ argument and the metaphysicians’ argument. We will, then, investigate the functions of those arguments.
In the second part, the quiddity of the ‘time’ in Avicenna’s view has been studied and it is said, with a reference to the process of the aforementioned definitions and features in Avicenna’s works, that the quiddity of the ‘time’ in his philosophy is the amount of motion as having the irreconcilable prior and posterior parts.
In the third part, we will explain the fashion of moving in ‘time’ and antiquity of ‘time’, and will state motion is the preserver of the continuous and non-stop time, and thus, the ‘time’ lacks the beginning and the end.
خلاصه ماشینی:
ازسویی میتوان گفت رئوس آنچه درخلال بحثهای این نوشتار ذکر میشوند، در آثار پیشینیان و متأخران فلسفه که دربارة فیلسوفان مسلمان سخن گفتهاند ـ دستکم به شکل مجمل ـ وجود دارد؛ زیرا هرجا بحث از زمان یا حرکت در مباحث فلسفة اسلامی طرح شده، دیدگاه ابنسینا نیز بهعنوان نگاهی اساسی ـ هرچند غالبا ناظر به یک کتاب ابنسینا ـ بیان شده است، اما در جستوجوی اجمالی نوشتهای مختص به مبحث «زمان» و متمرکز بر آرای ابنسینا که ناظر به همة آثار باشد و براهین و نقدهای جسته و گریختة او را بهاختصار جمعبندی، بازنگری و شرح نماید، یافت نمیشود؛ ازاینرو، نوشتار پیشرو میکوشد گزارش مختصری از هستی و چیستی «زمان» در فلسفة ابنسینا، ارائه دهد تا الگوی فلسفی این فیلسوف نامی جهان اسلام برای تبیین عالم ـ به قدر وسع این نوشتار ـ روشنتر شود.
این پاسخ ابنسینا دو ابهام درپی دارد: نخست آنکه اجزای بعد مکانی حرکت (مسافت) بدون لحاظ «زمان» به متقدم و متأخر تقسیم نمیشوند، بلکه همة اجزای آن بالفعل در کنار یکدیگر وجود دارند و حصول قبل و بعد میان آنها نتیجة لحاظ زمان است، پس اشکال دور بر جای خود باقی است؛ دوم اینکه چشمپوشی از اشکال سابق، باز هم وجود یک حقیقت مقداری به نام «زمان» در مقدمات برهان مسلم فرض میشود، نه اینکه از مقدمات استنتاج شود؛ در چنین صورتی، اگر اثبات زمان نتیجة برهان باشد، استدلال دوری خوهد بود؛ ازاینرو، میتوان احتمال داد منظور بوعلی از رد اشکال دور، صحیح دانستن تعریف مذکور برای زمان است، نه رد اشکال از برهان الهیون بر اثبات وجود خارجی آن؛ عبارت «والا لکان البیان تحدیدا بالدور»، نیز مؤید همین معناست.