چکیده:
نفثةالمصدور از مهمترین کتابهای تاریخ ادبیات ایران است که مرز بین تاریخ و ادبیات را به هم نزدیک کرده است. نزدیکی تاریخ و ادبیات یکی از پایههای اساسی تاریخگرایی نو به شمار میرود. در این رویکرد، تاریخ، بهمنزلة متن روایی، تفسیرها و تاویلهای نهفتهای دارد که کمک میکند متن در محدودة انسداد و فروبستگی قطعیت برساخته نماند. شیوة زیدری نسوی در نگارش رنجنامة نفثةالمصدور گفتوگویی بین کلیت متن و خردهروایتهایی است که بهسبب غلبة گفتمانی قدرت و ساختهای فکری، به حاشیه رانده شده یا پوشیده مانده است. زیدری بهسبب تربیت در فضای فکری اشعری و دستگاه دیوانی خوارزمشاهیان، برخی وجوه خردهروایتهای تاریخی را در کتاب خود ذکر نکرده یا آنها را به حاشیه رانده است. این خردهروایتها از خلال حذفها، گزینشها، دوگانهگویی، پوشیدهگویی و لاپوشانی به شیوة تفسیر انتقادی تاریخگرایی نو بررسی شده است. یافتهها نشان میدهد متن یادشده بهشکلی پیچیده با شرایط اجتماعی و مادی دوران پیدایی خود ارتباط دارد. زیدری با بیان هرج و مرج پدیدآمده در دستگاه سلطان در رویارویی برخی اطرافیان بیان میدارد که حاکمان خرد نواحی به دنبال برساخت قدرت و سرانجام جدال به شیوههای سرکوبگرانه و مسامحهآمیز برای «ارادة معطوف» به حقیقت خودند. در چنین شرایطی تنازع برای بقا از صدر حاکمیت تا مردم عادی با خیانت، «جانی به نانی» و «نفسی به فلسی» فروختن رواج مییابد.
Nafthat ol-Masdur is one of the most important books in the history of Iranian literature that brings together the borders between history and literature. The affinity of history and literature is one of the basic foundations of new historicism. In this approach, history as a narrative text has interpretations that help to keep the text intact in the context of the blockade and the cessation of certainty. Zaidari Nasavi's method in the writing of Nafthat ol-Masdur is a dialogue between the whole of the text and the narratives that have been marginalized or obscured due to the overcoming of the power discourse and intellectual constructs. Zaidari did not mention or exclude some of the aspects of historical narratives in his book because of his education in the Ash'arite intellectual space and the court of Khwarazmian dynasty. These narratives have been investigated through the ways of critique of historicism via deletions, selections, duplications, implication, and coverings. The findings indicate that the mentioned text is related, in a complex way, to the social and material conditions of its age. In an expression of the chaos in the Sultan's system, Zaidari states in the face of some of the surrounding people that the sub-rulers of the regions are seeking to build power and ultimately the controversy in an oppressive and neglected way for their ‘will to the truth’. In such a situation, the struggle for survival from the top of the sovereignty to ordinary people prevails with betrayal, ‘Life to bread’ and ‘Feast to Fleece’.
خلاصه ماشینی:
کلیدواژهها تاریخ گرایینو نفثةالمصدور زیدری نسوی گفتمان قدرت موضوعات نقد و شرح متون ادب فارسی مقدمه تاریخگرایی (historicism) رویکرد نوین مطالعات متون تاریخی است که از نیمة دوم قرن نوزدهم رواج یافت.
زیدری نسوی در اثر خود به نگارش تاریخ و بیان یکسویۀ رویدادهای حمله مغول به ایران نمیپردازد؛ بنابراین در منظر نخست، اصالت و اولویت با تاریخ نیست؛ بلکه متن یادشده بهمثابة روایتی ادبی و تفسیرپذیر، مجموعهای از دادههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی را منعکس میکند.
در این پژوهش با رویکرد تاریخگرایی نو ضمن تشکیک در قطعیت دادههای زیدری نسوی به بررسی هویت تاریخ در ایدئولوژی متن و مناسبات متقابل بین «متنیت تاریخ و تاریخیبودن متن» خواهیم پرداخت.
او در مقدمة کتاب خود یادآور میشود که با بررسی برخی آثار مهم در هزار سال اخیر دربارة فرهنگ ایران به دنبال آن است تا «از خلال این متون منظر مناسب شناخت مسئله تجدد» را بیابد.
صدرایی (1396) در پژوهش خود با عنوان «بررسی شگردهای ادبی در نفثةالمصدور با تکیه بر مبانی ساختارگرایی»، عناصر زیباییشناختی این اثر را برای نشاندادن خروج آن از زبان معیار بررسی کرده است.
در تعریفهای گوناگون ایدئولوژی، بُعد سیاسی آن نیز همواره محفوظ و مؤکد بوده است؛ زیرا ایدئولوژی برای مشروعیتبخشیدن به قدرت سیاسی خاص و منافع طبقه یا گروه اجتماعی ویژهای عمل میکند و ترکیبی از «گفتمان و قدرت» است؛ همچنین معنایی است که «در خدمت قدرت قرار دارد» و با شیوههای بازنمایی موجب به وجود آمدن یا تداوم روابط قدرت میشود (Fairclaugh, 2010: 8)؛ بنابراین متنها «نهتنها مناسبات قدرت را منعکس میکنند، بلکه در تحکیم و یا ساختن گفتمانها و ایدئولوژی فعالانه مشارکت دارد» (برتنس، 1383: 205).