چکیده:
موضوع این مقاله نظریه اخلاق مبتنی بر امر الهی یا نظریة حسن و قبح شرعی است. پس از
بیان مختصری در خصوص تبیین جایگاه این نظریه در میان نظریات اخلاقی مختلف، تاریخچه
مختصر این نظریه مطرح و نشان داده شده است که امروزه نویسندگان حوزه فلسفه دین و
همچنین فلسفه اخلاق توجه خاصی به آن نشان میدهند. بحث بعدی مقاله به تقریرهای
مختلف این نظریه میپردازد و نشان میدهد که چگونه طرفداران نظریه، برای دفع
اشکالات مختلف، تقریرهای نوتر و پختهتری از آن ارایه کردهاند. ولی با این همه،
همچنان اشکالی اساسی بر مبنای «استقلال» اخلاق به این نظریه وارد است. با توجه به
«انقلاب کپر نیکی» کانت در عرصه اخلاق، نظریه استقلال اخلاق با تفصیل بیشتری مطرح
شده و در پایان مقایسه مختصری میان نظریه کانت در این خصوص، با نظریه حسن قبح ذاتی
عقلی نزد اندیشمندان مسلمان صورت گرفته و نشان داده شده است که به چه معنا دیدگاه
این اندیشمندان با کانت تطبیق میکند.
This essay deals with the divine command theory of ethics. After a short explanation about the status of this theory among different ethical theories، a short history of the subject is given. It is also illustrated how the writers of the philosophy of religion and ethics have paid special attention to this issue. The other parts of the article deal with the different versions of this theory and explain how its proponents، have given new and more sophisticated versions of that theory in order to respond to the objections. Yet there remains an essential objection. This objection is based on the Autonomy of ethics. The autonomy of ethics has been discussed with greater detail in regard to Copernican revolution of Kant in ethics. In addition، a short comparison has been made between Kant's theory and the theory of Muslim scholars on the objective and rational character of moral values (Husn va ghobh a'qli dhati). This comparison shows how the theory of Muslim scholars can be corresponded to Kant's views.
خلاصه ماشینی:
"زیرا معتقد است که فقط امر یا اوامر مطلق میتواند در مقام قانون اخلاق قرار بگیرد و برای اوامر مشروط چنین اعتباری قایل نیست: «ولی خود اوامر وقتی مشروط به شرایط باشند (یعنی اراده را صرفا نه به عنوان اراده، بلکه فقط با توجه به یک اثر مطلوب، موجب سازند، به عبارت دیگر وقتی اوامر مشروط باشند) در حقیقت احکام عملیاند ولی قانون نیستند» (12، ص: 20).
کانت بر آن است که یک انسان عادی و حتی یک نوجوان، در هر نمونهای قادر است، بدون راهنمایی کسی، فضیلت ناب یا وجاهت اخلاقی ناب را تشخیص دهد و بحث و جدلهای فیلسوفان نه فقط کمکی در این مورد به او نمیکند، بلکه فضا را نیز برایش تیره میسازند: ولی اگر بپرسند «پس اخلاق [وجاهت اخلاقی] ناب که باید ارزش اخلاقی هر عملی را به محک آن سنجید، کدام است؟» در آن صورت باید پذیرفت که فقط فیلسوفان میتوانند قضاوت درباره این پرسش را دچار ابهام سازند، زیرا از مدتها پیش، برای عقل متعارف بشر، تکلیف این مسأله در حقیقت نه از طریق قاعده کلی انتزاعی، بلکه از طریق کاربرد معمول، همانند فرق میان دست چپ و راست، روشن شده است (12، ص: 155).
فقط در صورتی میتوان به فرامین خداوند اعتماد داشت و آنها را مبنای عمل اخلاقی قرار داد که خداوند را به عنوان خدای خیر تصدیق کنیم ولی تصدیق به این معنا، مستلزم آن است که پیشاپیش درکی از «خیریت» و در نتیجه از «اخلاق» داشته باشیم و این همان چیزی است که از آن به «استقلال» اخلاق تعبیر میشود."