چکیده:
این پژوهش با استفاده از روش تحلیلی- توصیفی به واکاوی بنمایه «غم غربت» بهعنوان یکی از مهمترین بنمایههای عرفانی در شعر ابن فارض و حافظ دو نماینده بزرگ شعر عرفانی ادبیات فارسی و عربی پرداخته و کوشیده است تا پاسخ درخوری به چگونگی حضور این غم و واکنش این دو شاعر به موضوع بیابد. یافتههای پژوهش حاکی است که در اندیشه عارفانه دو شاعر، جدایی روح از مصدر و قرار گرفتن در کالبد خاکی جسم و هبوط انسان از بهشت به این جهان، نمودهای غریبی او است. درمقابل واکنش عارف برای فرار از غربت روح در بدن، یاد مرگ و رسیدن به فناست و برای رهایی از غربت در این جهان و دوری از معشوق حقیقی به جلوههای آن عشق که در این جهان تجلی یافته است و از آن به عشق زمینی یا مجازی تعبیر میشود، روی آورده است. عشق زمینی در شعر دو شاعر ترجمانی از عشق الهی و انعکاسی از آن عهد روز نخست است که عارفان برای مجسم کردن آن عشق الهی و کاستن آلام حسرت دوری معشوق حقیقی به آن توسل جستهاند. خواب و رویا و خلوتگزینی نیز دیگر ساختارهای دو شاعر به این غربت است.
خلاصه ماشینی:
در اين فضاي موجود اين نتيجه به دست ميآيد که عشق به موجودي زميني، که خليفه خدا در زمين است ، ميتواند عشقي باشد در ادامه آن نوستالژي عرفاني حاصل از غربت در اين عالم و به همين دليل است که حافظ «خط مشکين » يار را با آن عشق الهي پيوند ميدهد و ميگويد: عشق من با خط مشکين تو امروزي نيسـت ديرگاهي اسـت کـزين جـام هلالـي مسـتم (حافظ ، ١٨٣٠: ٢٥٥) در انديشه ابن فارض نيز عشق هاي زميني تجلي و بازتابي است از آن عشق متعالي و آفريننده زيبايي؛ لذا تمام زيباييهاي معشوق زميني عاريتي است از جمال معشوق حقيقي و از اين رو شاعر سرگشتگي مجنون و ديگر عاشقان را جلوه اي از همان عشق ازلي و حقيقي ميپندارد و در حقيقت بين عشق زميني و آسماني پيوندي استوار برقرار ميکند: و کـل ملـيح حسـنها مـن جمالهـا معار لـه بـل کـل حسـن مليحـۀ بها قيس لبني هام بـل کـل عاشـق کمجنــون ليلــي أو کثيــر عــزة همه زيبارويان زيباييشان را از حسن محبوب به عاريت گرفته اند.