چکیده:
این مقاله در پی آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر تعاریف مدرنیسم اجتماعی به این مسئله بپردازد که نوآوریهای اجتماعی در اشعار محود سامی بارودی و فرخی یزدی در چه موضوعاتی نمایان است و وجوه تشابه و تفاوت در هر کدام از موضوعات چیست. تحلیل اشعار بارودی حاکی است که وی با بهرهگیری از ذوق سلیم و استوار و همچنین پیروی از منتقدان غرب به امور مردم و اصلاح عیوب جامعه میپردازد. او به مانند فرخی یزدی مسائلی چون عدالتمحوری، وطن، ترک ذلّت و خواری، توجه به فقر، مخالفت با ظلم و ستم و دعوت به علمآموزی را محوریترین موضوعات اشعار خود قرار میدهد. مهمترین جنبه تفاوت اشعار بارودی و فرخی نیز در این است که فرخی چون منتقدی مسئول، بیشتر به اجتماع و مسائل مربوط به آن پرداخته است؛ اما در اشعار بارودی کفه تقلید بر نوگرایی سنگینی میکند حال اینکه با وقوع نهضت عرابی و مساله تبعید، درون وی منقلب میشود و با چشمی تیزبین و حساسیتی دوچندان مسائل اجتماعی کشورش را دنبال میکند.
خلاصه ماشینی:
در حوزه ادبيات تطبيقي نيز به مقاله « مقايسه ادبيات کارگري در اشعار فرخي يزدي و جميل صدقي زهاوي» ميتوان اشاره کرد که در آن با بررسي آثار و تطبيق انديشه ها و آرمانهاي اين دو شاعر بزرگ مطالبي بيان کرده و توانمنديهاي آنها را در پيشبرد ادبيـات کارگري در ادب فارسي و عربي نشان داده است ؛ اما پژوهشي ديده نميشود که به طـور خاص به بررسي مدرنيسم اجتماعي با تکيه بر دفتر اشعار اين دو شاعر پرداختـه باشـد.
در اين عصر شعر عربي در مصر نتوانست از قيـد و بنـدهاي سـنگين بـديعي و آرايشـهاي لفظي و ساختار ضعيف رهايي يابد؛ زيرا آزاديهاي فردي و سياسـي و حـالتي همـراه بـا رفاه مادي براي مصريان فراهم نشد تا به شـکوفايي ادبيـات منجـر شـود؛ بـدين علـت ادبيات و شعر در زندگي خشک و بي روحي به سر ميبرد؛ لذا وقتي ديـوان شـاعراني از قبيل خشاب (١٨١٥ م ) و شيخ حسن عطار (١٨٣٤ م ) و شيخ شهاب الدين (١٨٤٥ م ) و سيد علي درويش (١٨٥٣) را بررسي ميکنيم که در دوره حکومت محمدعلي پاشا، عباس اول و سعيد ميزيستند، جز صورتهاي لفظي که با جامه ضخيمي از محسنات بديعي پيچيـده شده ، نمييابيم ؛ به عنوان مثال سيدعلي درويش در وصف منفلوطي ميگويد: سعيد من نأي عنه الصعيد صعود ما لطالعه سعود وردنا منفلوط فلا سقاها وردناها فأضمأنا الورود مالي قد بعثت لقوم عاد وکأني صالح و هم ثمود أراهم ينظرون إلي شزرا کعيسي حين تنظره اليهود (الدسوقي،١٩٧٥م : ٦٦) ترجمه : خوشبخت کسي است که «منطقه صعيد» از او دور گردد؛ مکـاني مرتفـع کـه طالع آن خوشبختي ندارد.