چکیده:
احمد بنمحمد بنعیسی اشعری از اصحاب امام رضا، امام جواد و امام هادی (ع) و از راویان بزرگ شیعه در قرن سوم هجری به شمار میرود. تمام فقها و علمای رجال درباره وثاقت ایشان اتفاق نظر دارند. او احادیث مختلفی را درباره مبداشناسی نقل کرده است. در این تحقیق سعی شده است با مطالعه و بررسی این روایات، آرای کلامی وی درباره مبداشناسی به دست آید. در این مقاله بیان شده است که عالم حادث است و خدا خالق آن است. انسان فطرتا خدا را میشناسد و در عالم ذرّ به ربوبیت او اقرار کرده است. برخی از صفات ثبوتی و سلبی خدا برشمرده شده و تصریح شده است که خالقیت، رازقیت، ربوبیت، مالکیت، فاعلیت و هدایت مخصوص خداوند است و هیچ چیزی شبیه خدا نیست؛ نه در ذات و نه در صفات، بلکه خدا این اسماء الحسنی را خود برای خویش اختیار کرده است. انسان مجبور نیست، اما توانایی و استطاعت مطلق و مستقل نیز ندارد؛ یعنی در محدوده اراده و قضا و قدر الهی اختیار دارد.
خلاصه ماشینی:
برخی از صفات ثبوتی و سلبی خدا برشمرده شده و تصریح شده است که خالقیت، رازقیت، ربوبیت، مالکیت، فاعلیت و هدایت مخصوص خداوند است و هیچ چیزی شبیه خدا نیست؛ نه در ذات و نه در صفات، بلکه خدا این اسماء الحسنی را خود برای خویش اختیار کرده است.
خدای متعال خود را به انسانها شناسانده است و اگر غیر از این بود، هیچکس نمیدانست که رب و رازقش کیست (ابنبابویه، ۱۳۹۸: 330)؛ به همین دلیل باید از فکرِ رسیدن به معرفت خدا از طرق دیگر بیرون آییم و خدا را فقط از طریق خودش بشناسیم (ابنبابویه، ۱۴۲۹: 1/212)، یعنی باید خدا را از راههایی که خود برای شناخت خود معین کرده شناخت.
مفاد عهد و پیمان خدا در عالم ذرّ خداوند خود را به انسانهای ذرّی معرفی کرد و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و از آنان بر ربوبیت خویش و نبوت همه پیامبران و رسولانش پیمان گرفت و ابتدا از نبوت حضرت محمد (ص) آغاز کرد (ابنبابویه، ۱۴۲۹: 3/25).
حضرت محمد (ص) اولین کسی بود که «آری» گفت و به خدا ایمان آورد و در اقرار به ربوبیت خداوند از سایر پیامبران پیشی گرفت؛ از این رو بر سایر پیامبران برتری یافته است (همان: 3/29).
توحید ذاتی: خداوند وجودِ محض است و هیچگونه نیستی، فقر و عدمی در او راه ندارد (ابنبابویه، ۱۳۹۸: 171) و ذاتش نیز دارای اجزاء نیست (همان: 173).
به همین دلیل انسان استطاعت و توانایی مستقل و تام برای انجام افعال را ندارد (همان)، بلکه خدا سلطنتِ مطلق دارد و هر که سلطنتِ او را سست و ضعیف بداند، کافر است (ابنبابویه، 1398: 360).