چکیده:
مرگ از مسائل مشترک همهی انسانها است. بررسی تطبیقی این مساله از دیدگاه آگوستین و ملاصدرا، گامی موثر در راستای فهم ما از مرگاندیشی است. آگوستین با توجه به آموزههای مسیحی، به ویژه تعالیم پولس، مرگ را بر مبنای گناه نخستین و دیگر گناهان، تبیین کرده حتی گناه را علت مرگ میداند. به دیدة او آفرینش انسان بهگونهای بود که اگر گناه نمیکرد از زندگی جاودان برخوردار میشد؛ اما با آن گناه نخستین آدم و حوا، چون نطفهی نسل بشر نیز در آنان وجود داشت، مجازات مرگ به گونهای عادلانه همه را در برگرفت. اما ملاصدرا تاثیر گناه نخستین را نمیپذیرد، هرچند با آگوستین همعقیده است که گناهان ارادی انسان میتواند باعث مرگ نفس شود. علاوه بر این ملاصدرا با توجه به نظریه حرکت و تحول جوهری، مرگ طبیعی را نیز مرحلهای از کمال وجودی انسان میداند. و اما این دو، به رغم اختلافات، بر ویژگیهای مشترک مرگ طبیعی مانند ضروری بودن، همگانی بودن و لطف بودن، تاکید دارند. همچنین بر مرگ ارادی به معنی تزکیهی نفس و ریشهکن کردن هواهای نفسانی و قطع تعلق نفس از بدن به ارادهی سالک و جلوههای آن تصریح دارند. آنها مرگ را هم آغاز یک زندگی نو و هم وسیلهی وصال به محبوب ازلی میدانند.
خلاصه ماشینی:
طبق اين تحليل ، مرگ طبيعي عبارت اســـت از انزجار تدريجي نفس از بـدن و اعراض آرام آرام از عـالم حس و اقبـال بـه عـالم ملکوت تـا جايي که نفس براثر تحول جوهري با رســيدن به غايت حقيقي و کمال ويژه ي خود از عالم ماده و بدن بينياز شـده ، در چنين حالتي به طورکلي تصـرف در بدن را رها ميکند و به دنبال استقلال نفس ، مرگ طبيعي تحقق مييابد (شـيرازي، ١٣٨٢ الف ، ج ٩ :٣٣٢-٣٣٣؛ شيرازي، ١٣٦١: ٧٠- ٧١)؛ بنابراين ، ملاصدرا برخلاف آگوستين که به ثنويت نفس و بدن معتقد است ، انسان را عبارت از حقيقت واحدي ميداند که بدنش مرتبه ي نازله ي او اسـت (شيرازي، ١٣٨٢ب : ٨٩ و ٢١٥-٢١٦؛ شـــيرازي، ١٣٦١: ٥٢٦؛ شـــيرازي،١٣٦٦الف ، ج ٢: ٢٧٠؛ شـــيرازي، ١٣٦٦الف ، ج ٣: ٥٧؛ شــيرازي، ١٣٨٢ الف ، ج ٩: ٣٣٢-٣٣٥؛ شــيرازي، ١٣٨٢ الف ، ج ٨: ٧٦- ٧٧؛ شـيرازي، ١٣٥٤: ٤٥٤-٤٥٦؛ شـيرازي، ١٣٦٦ب ، ج ٢: ١٠٥).
تفاوت ديگر اين دو ديدگاه اين است که ازنظر آگوستين آدمي تنها يک بار در دنيا ميميرد و آن هنگامي اســت که نفس از بدن مادي و محســوس جدا ميشــود، اما از منظر ملاصـــدرا و بر مبناي حرکت تدريجي نفس از قوه به فعليت ، آدمي لحظه به لحظه در ســير تکاملي خويش مرگ را تجربه ميکند.
اين نوع مرگ را ميتوان از ديدگاه آگوسـتين به سه قسم : مرگ عرفاني، مرگ مقدس و خودکشـي تقسـيم کرد، ملاصـدرا نيز در دو قسـم اول با آگوستين هم رأي است ، ولي در مورد خودکشـــي هيچ ســـخني بـه ميان نياورده ، درحاليکه آگوســـتين آن را با جزئيات توضيح ميدهد.