خلاصه ماشینی:
"طبیعی است که معلمان تازهکار یا دانشجویان مدارس تربیت معلم (به تصویر صفحه مراجعه شود) به مراتب بیش از معلمان باسابقه دچار اضطراب میشوند و این اضطراب بیشتر در مواردی چون: کنترل کردن دانشآموزان،به کارگیری وسایل کمک آموزشی،درک احتیاجات دانشآموزان برقراری انضباط در کلاس،ارزیابی دانش- آموزان و بازرسان،نمره دادن،بحث بر سر سؤالات امتحانی،مباحثات سیاسی و مذهبی ناآرامی دانشآموزان در ایام خاص،مشاهدهء تقلب دانشآموزان،انجام ندادن تکالیف از طرف دانشآموزان،تماس و ارتباط با والدین دانشآموزان،و مانند آنها بروز میکند.
همین امر اضطرابی عظیم در معلم ایجاد میکند و او را بر آن میدارد که از خود سؤوالاتی به گونهء زیر بکند: 1-اگر دانشآموزان رغبتی به آموزش و فراگیری ندارند،چه باید کرد و چگونه میتوان رغبت لازم را در آنها به وجود آورد؟ذ 2-در برخورد با آن دسته از مردم که بقیه از صفحه قبل معلمان و گردانندگان مدرسه را به جای آن که مربیان جامعه بدانند و از آنها چیزی بیاموزند با تمام قدرت در مقابلشان میایستند تا آنها را سرنگون سازند،چه باید کرد؟ 3-آیا میتوان مردم را علی رغم خواست آنها مجبور به فراگیری و دانشاندوزی کرد؟ این سؤالها و چنین نگرانیها،توسط اغلب معلمان،با توجه به دانشآموزان و شرایط شغلی خود آنها،در بیشتر جوامع با خصوصیات اجتماعی،اقتصادی،نژادی،و فرهنگی گوناگون مطرح میشوند،01و تمام معلمان را بر آن میدارند که عمیقتر به مسائل توجه کنند و آگاهانهتر با دانشآموزان و شرایط شغلی خو برخورد نمایند."