چکیده:
مفهوم وحدت اسلامی، در تاریخ معاصر از شبهقارۀ هند برخاست و در نهایت، از طریق سید جمال در جهان اسلام گسترش یافت. این مفهوم همواره در چارچوب دوگانۀ مفهومی فرقهگرایی و سکولاریسم مورد خوانش و توجه قرار گرفته است. همین مسئله سبب شده که این مفهوم درست عکس کارکرد خود که ایجاد وحدت در بین فرق اسلامی برای غلبه بر عقبماندگی ناشی از استعمار و استبداد است، عمل کند. در این مقاله سعی بر آن است که زمینههای تاریخی و سیاسیـ اجتماعی ایجاد، تطور و گسترش این مفهوم بررسی شود.
خلاصه ماشینی:
بدين ترتيب در يک جمع بندي کلي جريان ها و انديشه هاي فکري و سياسي شکل گرفته در واکنش به استعمار و سلطه بيگانه و تفرقه و اختلافات ديني و فرقه اي داخلي ، از سوي جامعه مسلمين شبه قاره را مي توان به دو گرايش سنت گرايي و سلفي گري بريلوي ها، ديوبندي ها و ساير افراد و گروه هاي سنتي، و نوگرايي افراد و جريان شاخصي چون سرسيد 2 احمد خان تقسيم بندي نمود.
اين دو واکنش فکري و سياسي از نگاه نوشته حاضر از آن جهت اهميت مييابند که با ورود و قرار گرفتن سيدجمال الدين اسدآبادي در متن اين وضعيت فکري و سياسي در شبه قاره ، عناصر همين انديشه ها و اعمال سياسي در دو گرايش فوق ، در قالب مفهوم وحدت اسلامي از طريق سدي جمال در سراسر جهان اسلام آن روز گسترش يافت .
راه ميانه در اينجا به معناي ميانه روي در نقد افکار سري سدي احمدخان از سوي سيد جمال نيست بلکه منظور آن است که سيد جمال سعي دارد تا با وام گرفتن مفاهيم و عناصر موجود در افکار و انديشه هاي سرسيد احمد و منتقدان سنت گراي او، به عنوان محل تلاقي و نتايج و برآيند مفهوم وحدت اسلامي در طول تاريخ انديشه و عمل سياسي ـ اجتماعي جامعه مسلمين در شبه قاره هند، مجموعه اي عمل گرايانه از انديشه و تفکر را در ارائه راه حل براي مشکل «انحطاط » با توجه به زمينه هاي سياسي و اجتماعي آن روز جهان اسلام ارائه نمايد.