چکیده:
پیگیری همزمان دو مطالبة امنیت و توسعه در سیاست خارجی معاصر ایران ماهیتی پارادوکسیکال دارد، بهطوریکه دستیابی به امنیت از فرصتهای توسعهای کاسته و تلاش برای توسعه، اقدامی برای نقض امنیت تفسیر شده است. این وضعیت به مسئلۀ بزرگتری با عنوان روابط امنیت-توسعه بازمیگردد. برای سیاستمداران ایرانی در بسیاری از مقاطع تاریخی، تعیین رابطة میان این دو مطالبه چالشی اساسی بوده است. این مقاله با بررسی الگوهای ارتباطی میان امنیت –توسعه و شیوههای سیاستگذاری که متناسب با این الگوها پدید میآیند، تلاش دارد ضمن مطالعۀ موردی مقطعی ویژه از تاریخ سیاست خارجی ایران به این پرسش بپردازد که در این دوره چه ارتباطی میان امنیت-توسعه برقرار شده است؟ بررسی روابط ایران- شوروی در سالهای 1357-1340 این فرضیه را تقویت میکند که محمدرضا پهلوی از امنیتیسازی توسعه برای پاسخ همزمان به نیازهای امنیتی و توسعهای کشور استفاده کرد. این مدل موجب برهم خوردن موازنۀ امنیت- توسعه در سیاست خارجی ایران شد و با وجود برنامهها و فرصتهای عظیم برای توسعه در ایرانِ آن زمان، بهسبب هماهنگ نبودن سیاستهای امنیتی و توسعهای در تأمین هر دو این نیازها با چالشهایی اساسی مواجه شد.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله با بررسي الگوهاي ارتباطي ميان امنيت –توسعه و وه هاي سياستگذاري که متناسب با اين الگوها پديد ميآندي ، تلاش دارد ضمن مطالعۀ موردي مقطعي ويژه از تاريخ ياست خارجي ايران به اين پرسش بپردازد که در اين دوره چه ارتباطي ميان امنيت - توسعه برقرار شده است ؟ بررسي روابط ايران - شوروي در سال هاي ١٣٥٧-١٣٤٠ اين فرضيه را تقويت ميکند که محمدرضا پهلوي از امنيتيسازي توسعه براي پاسخ همزمان به نيازهاي امنيتي و توسعه اي کشور استفاده کرد.
در ايدئولوژي نظامي گري دولت پهلوي ، ارتش سرچشمه و منبع امنيت کشور بود و از اواخر دهۀ ١٣٤٠، در چارچوب سياست خارجي ايران و متناسب با اهداف و جهت گ ري يهاي آن ، ارتش وظايف جديدي را عهده دار شد (چمنکار، ١٣٨٩: ٧٢)، اما در کنار اين روند امنيتي در سياست خارجي ، شاه به خوبي دريافته بود که براي تقويت سلطنت ، بهبود پرستيژ بين المللي و پاسخ به دغدغه هاي مليگرايانه خود ناگزير است به نيازهاي اساسي مردم نيز تا حد ممکن پاسخ دهد.
با توجه به اهميت سال هاي ١٣٤٠ تا ١٣٥٧ در مسائل توسعه و امنيت ايران معاصر و حجم وسيع تحولات رخ داده در اين سال ها، در اين مقاله رابطۀ ايران با شوروي به عنوان نمونه موردي به کمک چارچوب نظري رابطۀ امنيت -توسعه بررسي ميشود تا به اين پرسش پاسخ داده شود که چه الگويي از روابط ميان امنيت -توسعه ايجاد شد؟ آيا اين رابطه نوعي امنيتي شدن توسعه ، يا توسعه اي شدن امنيت بود يا شاه توانسته بود توازني ميان امنيت -توسعه در سياست خارجي خود برقرار سازد؟ پرسشي کليدي که همچنان گريبانگير سياست ورزي در جمهوري اسلامي نيز هست .