چکیده:
الیاس ابوشبکه شاعر معاصر لبنانی و شارل بودلر شاعر معاصر فرانسوی، از جمله شاعرانِ سرشناس رمانتیست هستند که مضامین مکتب رمانتیسم را به زیبایی کم نظیری در سرودههایشان هویدا ساختهاند. شعر این دو شاعر، دربردارنده مضامین رمانتیکی مشترک فراوانی است که در این میان، حزن و اندوه و نیز مرگاندیشی، بسامد و جایگاه درخوری را به خود اختصاص داده است، چراکه هر دو شاعر به سبب شرایط و مشکلات مشابه زندگی، نسبت به زندگی بدبین بوده و نگرشی همراه با حقد و کینه نسبت به آن داشتند، به طوری که میتوان سراسر زندگی این دو شاعر رمانتیست را تمنای مرگ در میان انبوه مشکلات دانست. «أفاعی الفردوس» نام اثری است که الیاس ابوشبکه در سرایش آن، به شدت تحت تأثیر «گلهای رنج» شارل بودلر بوده است چنانکه گویی برخی از مفاهیم موجود در اشعار ابوشبکه، ترجمه اشعار بودلر میباشد. مقاله حاضر بر آن است با مقایسه اشعار این دو شاعر معاصر لبنان و فرانسه و تبیین مفاهیم مشترک در شعر آنان، تأثیرپذیری ابوشبکه از بودلر را به اثبات رساند.
خلاصه ماشینی:
شاعر احساس تنهايي ميکند و هيچ هم دم و مونسي جز اشک چشمان اش بـراي خود نمييابد، بنابراين با اشک چشمان اش انس و الفت ميگيرد و در هر شرايطي بـه آن روي ميآورد: فقلت ، وفي صدري من الدمع برکـۀ تحمـــل أقـــذار الحيـــاة عميقهـــا إذا کانــت الظلمــاء فينــا منيــرة فأجري بها ألا يـزول غســــوقـهــا أحق بنـا الظلمـاء مـن کـل وجهـۀ ففينـــا وجـــوه يســـتبد صـــفيفها فمــا وجــدت إلا المــدامع مونســا لــذلک فــي کــل الظــروف تريقهــا (ابوشبکه ، ١٩٩٩: ١٤٧-١٤٩) - گفتم در سينه من برکه اشک قرار دارد، قسمت عميق آن را سختيها و رنج هاي زندگي در بر ميگيرد/ اگر تاريکي در ميان ما همچون نور و روشنايي است پس شايسته آن است که روشنايي اول شب نيز از بين برود/ تاريکي و ظلمت از هـر وجه و جهتي بر ما شايسته است ، چراکه در ميان ما چهره هـا و شخصـيت هـاي خود رأي زيادي وجود دارند/ جز اشک هايم مونس و همدمي برايم نيسـت پـس در هر شرايطي آن ها را از چشمان ام جاري ميکنم بودلر نيز تنهايي و اندوه را که همواره در کنار خويش حاضر ميبيند ميستايد و آن را تنها زيور و زينت شب هـاي خـود مـيدانـد.