چکیده:
متون اساطیری، یکی از متون پیشین است که پیوندی تنگاتنگ با شعر فارسی دارد. اسطورهها ماهیت بینامتنیتی دارند، زیرا در متونِ زمانهای گوناگون ادبیات زبانی و نوشتاری پی در پی بازگویی میشوند. بینامتنیت و اسطوره شناسی تطبیقی دو دانش پیوسته هستند. شاملو از شاعران ایرانی و برجسته پای بند به اجتماع در ادبیات فارسی است. او با بهره گیری از اسطورههای یونانی، دینی و ایرانی به بیان پرسمانهای اجتماعی و سیاسی در شعر خویش پرداخته است. فرضیه پژوهش این است که شاملو دلباخته فرهنگ غربی، و متون مسیحی است؛ از این رو گفتمان بینامتنیت با متونی که از این فرهنگها سرچشمه میگیرد در شعر او کاربرد بیشتری دارد. در این پژوهش کوشیده شده است افزون بر شناسایی رهیافت بینامتنیت با تکیه بر نگارههای ژرار ژنت و اسطوره شناسی تطبیقی، به بیان چگونگی کاربرد آن در شعر شاملو پرداخته شود. بر پایه یافتههای این پژوهش، بازگشت به پیشمتنها، پایستن وجود پیوند تاریخی میان اساطیر نخستین یونانی، مسیحی و ایرانی با سرودههای شاملو و برونآوری رویکردهای شاعر از یک اسطوره، جستار و پایه پژوهش بینامتنیت اسطورهای شعر شاملو را ساخته است. این پژوهش نظری، با روش واکاوی و توصیفی و با رویکرد تطبیقی انجام شده است.
خلاصه ماشینی:
بـر پايه يافته هاي اين پژوهش ، بازگشت به پيش متن ها، پايستن وجود پيوند تاريخي ميـان اساطير نخستين يوناني، مسيحي و ايراني با سروده هاي شاملو و برون آوري رويکردهـاي شاعر از يک اسطوره ، جستار و پايه پژوهش بينامتنيت اسطوره اي شعر شاملو را سـاخته است .
مقاله هـايي همچـون «سيماي تأويل در آيينه بينامتنيـت کريسـتوايي» نوشـته مهـدي غياثونـد، «ترامتنيـت ، مطالعه روابط يک متن با ديگر متن ها»، «بينامتنيت نزد ژنت ، ارتبـاط مـتن هـا براسـاس هم حضوري» نوشته بهمن نامور مطلق در زمينه بينامتنيت ، «نمودهاي اساطيري انبياء و آئــين گــذاران در شــعر شــاملو» نوشــته مهــدي خــادمي کــولايي و «اســطوره شــکني و اسطوره سازي رمانتيک در شعر احمد شاملو» نوشته ابراهيم محمدي درباره اسطوره هـاي سروده هاي شاملو است .
گفتار شاملو با گفتمان بينامتينت به اسطوره پرومته ، از قربانگاه و تنهايي قهرمان آغاز ميشود؛ آن گاه در دنباله داستان به بيان درد و رنج تنهايي خويش - پرومته - ميپـردازد؛ شاعر با افزودن به زيرمتن ، بيگناهي دو چندان خويش را در برابر بينندگان ايـن رويـداد بازگو ميکند: «اکنون مرا به قربان گاه ميبرند/ گوش کنيد اي شـمايان ، در منظـري کـه بـه تماشـا نشسته ايد/ و در شماره ، حماقت هايتان از گناهان نکرده ي من افزون تـر اسـت !»(شـاملو، (345 :1383 شاعر خود را پرومته اي ميبيند که براي کمک به انسان ، در بند خداي بيدادگري قرار ميگيرد.