چکیده:
موضوع این مقاله بررسی مقولة حذف در غزلهای سعدی است. مدعای این جستار
این است که یکی از عوامل ایجادی سخن «سهل و ممتنع» در سبک سعدی, حذف
است. واژهاندازی» کاهش عبارت و حذف بند و جمله نشان میدهد که بلاغتورزی او
از رهگذر «نگفتن» است و نه «گفتن»؛ او با شگردهای کاستن» سخنش را آراسته نه با
افزودن. این جستار برای اثبات این فرض» انواع حذف و ارزش بلاغی» آنها را در غزل
سعدی بررسی میکند. حذفهای سعدی را نوعی نادستورمندی هنری و در عین حال
شاخصة سبکی وی قلمداد مینماید و این شگرد را به لحاظ ارزش هنری و بلاغیاش
در شمار صناعات دستوری بلاغت به حساب میآورد.
خلاصه ماشینی:
سبک سعدی در عین دستورمندی روان و قوی، نادستورمندیهای بلاغی جالبی هم دارد؛ یعنی در کنار ابیات روان او ابیاتی هست که در آنها ساخت جمله، فاقد نظم معیار و چیدمان منطقی است، اما این بینظمی نه تنها سبب نقص و نارسایی کلام نشده، بلکه آن را مؤثرتر و هنریتر نیز کرده است.
این نوع کاربرد، بسیار عادی و طبیعی است: سوگند [Ø] به جانت ار فروشم یک موی به هر که در جهانت [Ø] اما سعدی به زبان گفتار نزدیکتر میشود و هر دو بخش فعل «سوگند خوردن» را از بند سوگند حذف میکند.
آواز دهل نهان نماند در زیر گلیم و عشق پنهان [Ø]= [نماند] *** گرت به گوشۀ چشمی نظر بود به اسیران دوای درد من اول [Ø] که [Ø] بیگناه بخستی= [دوا کن] که [آن را] حذف فعلهای سعدی حتی وقتی بدون قرینه است، روند خواندن را دشوار نمیکند، بلکه سخن همچنان خودمانی و صمیمی است؛ چرا که زمینۀ مشارکت خواننده در بازیابی بخش محذوف کلام را سبب میشود.
در بیت زیر، بند مفعولی بعد از فعل «ندیدم» حذف شده است: سعدی غم عشق خوبرویان چندان که تو میخوری ندیدم [Ø] ← [که کسی بخورد] گرچه در بیت بالا سخن برخلاف انتظار پایان یافته، اما شنونده احساس نمیکند کلام ناقص است، بلکه به سرعت با کمک قرینۀ معنایی، بند محذوف را تشخیص میدهد و بیت دیگر همان غزل: وین پردۀ راز پارسایان چندان که تو میدری ندیدم [Ø] [که کسی بدرد] *** نه سعدی در این گل فرو رفت و بس که آنان که بر روی دریا روند [Ø]= [نیز در این گل فرو رفتند] *** گویند نظر به روی خوبان نهی است [Ø] نه این نظر که ما راست.