چکیده:
سعدی؛ سدّت و نوآوری
دکتر اصغر دادبه
جکدده:
سعدی سئتگرایی است نوآور. او با تکیه بر سدتهای ادبی پیش از خودء یعنی
میراث ادبی خراسان و با اصلاح و تکمیل آنهاء چنانکه خود میخواست و
میاندیشید» مکتب ادبی فارس یا مکتب ادبی شیراز را بنیاد نهاد. در نش کلستان را
پدید آورد که هم به لحاظ چگونه گفتن شاهکار است. هم به لحاظ چه گفتن (طرح
مسایل اخلاقی و اجتماعی و نقد نهادهای اجتماعی) کتابی که قرنها کتاب درسی
فارسیگویان جهان بود. در حوزة شعر هم بوستان را سرود که در آن به طرح
هدف نهایی خود یعنی طرح آرمانشهر پرداخت. هم به سرودن غزلها و قصایدی
پرداخت که هر دی در نوع خود بدیع است» سرودهایی که آنها را به صفت «سهل
ممتتع» موصوف ساختهاند. سرودههای ای جمله سخن عشق است که به گفتة او
«سخن عشق است و دیگر قال و قیل است». این عشق از عشق حسی مجازی تا
عشق حقیقی عرفانی را در برمیگیرد و آنچه در این حرکت تازگی دارد اوّلا تاکید
بر عشق حستّی مجازی به عنوان تجربة ضروری در عشق است و به عنوان
درآمدی بر فهم عشق؛ انیا تاکید بر عشق به انسان و گونهای انسانگرایی
(- اومانیسم) که در تمام نوشتهها و سرودهها هدف نهایی سعدی است.
خلاصه ماشینی:
این نکته نیز در خور توجه است که نه تنها تعدیل و اصلاح سنّت که حتی دگرگونسازی آن، که لازمۀ نوآوری است، نیز به نوعی ریشه در سنّت دارد که به قول بهار: گذشته پایه و بنیان حال و آینده است سوابق است که هر شغل را نظام دهد (بهار، 1388: 445) مجموعه آثار ادبی که زیر نفوذ سبک خراسانی پدید آمده است نسبت به آثار پدید آمده در سبک عراقی، سنّت محسوب ميشود و مجموعه آثار پدید آمده در سبک عراقی نیز نسبت به آثار پدید آمده در سبک هندی، سنّت به شمار میآید و به همین صورت و سان هر جریان ادبی جدید، مجموعه آثاری تحت عنوان سنّت یا آثار سنّتی پشت سر دارد، امّا همان آثار زمینهساز ظهور سبکهای نو و جریانهای جدید محسوب میشوند و چنین است که آثار ادبی یک کشور، در عین تحول و نو شدن، گونه پیوستگی نیز دارند و بر روی هم به آن کشور و فرهنگ آن کشور تعلق دارند.
در یک نگاه، سخن او، به اِجمال، در سه بیت، که در باب اوّل گلستان (حکایت10) آمده است، خلاصه میشود و دیگر سخنان وی در گلستان، بوستان و قصاید و غزلیات، تفصیل همین اجمال است(سعدي، 1376: 47): بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی و چون هدف نهايياش انسان بود و کوشش در جهت رفع مشکلات انسانی و تأمین سعادت جامعه، چنانکه مکرر در جای خود گفتهام، به طرح آرمانشهر (= بوستان) پرداخت؛ شهر و کشوری که در آن عدالت اجرا شود و جایی برای ظلم و بیداد نباشد تا سعادت مردم تحقّق یابد و چون مقدمۀ ساختن، ویران کردن است، در گلستان به نقد نهادهای اجتماعی پرداخت تا جنبههای مثبت و منفی آنها معیّن شود.