چکیده:
صفوةالصفا از معتبرترین کتابهای عرفان و تصوف و یکی از اساسیترین منابع در شرح حال شیخ صفی (650‑735 ق)، جدّ اعلای پادشاهان صفوی است. رسالة قشیریه نیز از کتابهای مهم تصوف است که در حلقههای درسی قرن هشتم به آن توجه میشد. تأثّر شیخ صفی در صفوةالصفا از رسالة قشیریه بیش از منابع دیگر بوده است؛ درواقع برخی از تفسیرهای شیخ صفی بر اصطلاحات عرفانی نتیجة تفسیر و بسط موجزگوییهای عارفانی مانند قشیری است؛ بهطوری که عبارتهای رسالة قشیریه با اندکی اختلاف در صفوةالصفا نقل شده است. این همگونی و همسانی بین دو اثر عرفانی نشاندهندة سرچشمهای واحد برای اندیشههای عرفانی این دو عارف و نزدیکی آرا و عقاید آنهاست. هدف این پژوهش، بررسی میزان تأثیرپذیری صفوةالصفا از رسالة قشیریه به روش تحلیلیتوصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای است. حال، جمع و تفرقه، غیبت و حضور، تلوین و تمکین، محاضره و مکاشفه و مشاهده، بواده و هجوم، صحو و سکر، شاهد، هیبت و انس، لوایح و لوامع و طوالع اصطلاحاتی است که دربارة آنها شیخ صفی با قشیری همعقیده بوده و تعریف یکسانی با قشیری ارائه داده است. شیخ صفی بهسبب همین همنفسی با قشیریها بود که توانست محدودههای وسیعی از ممالک اسلامی و غیراسلامی را تحت نفوذ معنوی خود درآورد.
خلاصه ماشینی:
ابنبزاز اصطلاحات عرفانی را در فصلی با عنوان «در تحقیقی که شیخ صفیالدین، قدّس الله سرّه، بر کلمات و الفاظ و عبارات مشایخ فرموده است، همچنان به روایت شیخ صدرالدین، ادام الله برکته» (همان: 503) به این صورت ترتیببندی کرده است: در تحقیق وقت، مقام، حال، قبض و بسط، هیبت و انس، تواجد و وجد و وجود، جمع و تفرقه، فنا و بقا، غیبت و حضور، صحو و سکر، ذوق و شرب، محو و اثبات، ستر و تجلی، محاضره و مکاشفه و مشاهده و معاینه، لوایح و لوامع و طوامع، بواده و هجوم، تلوین و تمکین، قرب و بعد، شریعت و طریقت و حقیقت، نفَس، خواطر، علمالیقین و عینالیقین و حقالیقین، وارد، شاهد، نفس، روح، سرّ.
نکتة دیگر دربارة مبحث حال در صفوةالصفا این است که از دیدگاه شیخ صفی «حال مثل نور و شعاع آفتاب باشد که در فواکه به نضج آن عوض میکند و مؤثر میگردد تا رنگ و بوی آن را تمام میگرداند و بعد از آن پخته میشود همچنان در صاحب حال انواع انوار متجلیات عوض میکند و او را پختگی میدهد تا چون پخته شود یکرنگ و یکجهت میگرداند و در احوال متمکن میشود، اکنون از تلویح بیرون آمده باشد و صاحب تمکین گشته» (ابنبزاز، 1376: 506).
دیدگاه شیخ صفی از سماع صاحب وجود (سماع روح)، مطابق قسمت اول تعریف رسالة قشیریه است؛ چنانکه هر دو عارف، اهل وجود را صاحب اختیار دانستهاند که هر زمان بخواهد حرکت میکند یا هیچ حرکتی نمیکند و حال عرفانی نیز جنید نمونهای از این احوال است.