چکیده:
در جستار حاضر، تلاش شده است با روشی توصیفی ـ تحلیلی و با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه، دیدگاه ملاصدرا درباره عرش و کرسی، مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد. در پایان این نتیجه به دست آمده است که میان عرش و کرسی، رابطهای طولی برقرار است؛ از همین رو باید عرش را مرتبه ای از هستی دانست که نسبت به کرسی از سمت علیت برخوردار است و باطن کرسی و کرسی ظاهر آن می باشد. همچنین اگر قلم را تعبیر دیگری از وجود منبسط بدانیم، در این صورت عرش که مجموعه عالم عقل است، به دلیل معلول بودن، ظاهر قلم و قلم به دلیل علت بودن، باطن عرش و باطن باطن کرسی می باشد. از نظر نگارنده این سخن، با دیگر مبانی ملاصدرا، از جمله یکی دانستن حقیقت محمدی و قلم، سازگاری بیشتری دارد و از میان متاخران، سخن علامه طباطبایی با این تفسیر همسو میباشد. همچنین با توجه به روایت جاثلیق، بهتر است مرتبه وجودی عرش با مرتبه عالم عقل و مرتبه وجودی کرسی با مرتبه عالم مثال تطبیق داده شود.
خلاصه ماشینی:
(همو، 1420: 20 / 260) تحلیل و ارزیابی فخر رازی در عین حال که به فاعل حقیقی بودن انسان تصریح نموده اما این فاعلیت، آنگونه که وی گفته است، چندان هم حقیقی و واقعی نیست؛ چراکه اولا وی احتمال اینکه مجموع قدرت و داعی، سبب حصول استعداد تام شود و در این هنگام، اثر از یک سبب منفصل (عقل فعال) صادر شود را قابل تأمل دانسته است، (همو، 1987: 3 / 10) ثانیا در ادامه معلوم خواهد شد که فاعل بودن انسان از نظر فخر رازی بهمعنای خالق و مؤثر بودن نیست بلکه بهمعنای صدور فعل از انسان، به دنبال داعی و اراده و قدرت اوست و چنین چیزی صرفا نوعی فاعلیت مجازی است نه فاعلیت حقیقی.
(همو، 1420: 1 / 164) اکنون این سؤال مطرح میشود که نحوه این انتساب بهگونهای که مستلزم جبر یا تفویض نباشد، چگونه است؟ فخر رازی برای تبیین این مسئله، به نظریه امر بین الامرین روی آورده و تحت تأثیر این اندیشه، تفسیری متفاوت از کسب اشعری ارائه نموده است؛ به این صورت که خداوند، خالق است و بنده، مکتسب؛ خالق بودن خداوند به این معناست که اوست که اسباب مؤدی به پیدایش این فعل ـ یعنی داعی و اراده و قدرت ـ را وضع کرده است، و کاسب بودن بنده به این معناست که آنچه در وقوع فعل او مؤثر است، قدرت و داعیهای است که قائم به اوست.