چکیده:
بحث در خصوص دنیای پس از مرگ از مسایل مهم اعتقادی است.شعرا در اعصار مختلف ادب فارسی از این موضوع غفلت نداشته اند.فردوسی از جمله شعرایی است که در شاهنامه به این موضوع نگاه خاصی داشته است؛ از آنجا که سراینده علاوه بر جنبه های داستان سرایی و...جنبه تنبه و آگاهی بخشی در ارتباط با زندگی و دنیای پس از آنرا به خواننده و مخاطب شعرخود در نظر داشته است،آدمی را از دوستی و دل سپردن به دنیا برحذر می دارد و به مساله ی مرگ و حیات اخروی نیز با دیدی حکیمانه نگاه می کند.از جمله مباحث قابل توجهی که در شاهنامه مد نظر قرار گرفته و سراینده آن در فراز و فرودها و شادی ها و ناکامی ها، در جنگها و آشتی ها و...به آن پرداخته است و این تحقیق به آن پرداخته، بحث مرگ آدمی و قطعیت جهان پس از مرگ و تطبیق آن با آیات قرآن است.
خلاصه ماشینی:
در اینجا ابتدا دیدگاه سراینده را در ارتباط با سیمای مرگ در ابیات آغازین داستان رستم و سهراب می خوانیم: اگرمرگ دادست بیداد چیستازین راز جان تو آگاه نیست همه تا در آز رفته فرازبرفتن مگر بهتر آیدش جایدم مرگ چون آتش هولناکبراسپ فنا گر کشد مرگ تنگ ز داد این همه بانگ و فریاد چیست ؟بدین پرده اندر ترا راه نیستبه کس بر نشد این در راز بازچو آرام یابد به دیگر سرایندارد زبرنا و فرتوت باکدرین جای رفتن نه جای درنگ (فردوسی،1374،مجلد169،1) سراینده مرگ را حق و عین عدالت الهی می بیند و میگوید : چنان دان که دادست و بیداد نیست چو داد آمدش جای فریاد نیست (همان،170) هیچ کس در برابر مرگ قدرت ایستایی و توان پایداری ندارد و پیر و جوان مغلوب مرگ اند چرا که کسی جواز ماندن در این دنیا را برای همیشه ندارد: جوانی و پیری به نزدیک مرگ یکی دان چواندر بدن نیست برگ (همان،170) کل من علیها فان ( قرآن ، سوره الرحمن 26 ) « هر که روی زمین است ، فنا پذیرد» آیه بیانگر انقطاع و پایان یافتن سرخوشی دنیا و بر طرف شدن آثار و احکام آن است که با فنا و نابودی ساکنان صاحب شعور آن تحقق میپذیرد و به دنبال این فنا و غروب ، طلوع خوشی آخرت و انتقال از دنیا به عقبی انجام میپذیرد.