چکیده:
فضای فکری ایران در دوران معاصر در سایه تقابل مدرنیسم و اسلامگرایی، گفتمانها و اندیشههایی متفاوت و چه بسا ناسازگار درباره سیاست و حکومت را فرصت ظهور بخشید. بهشتی از اندیشمندانی بود که در چنین فضایی، گرایش میانه را در جریان نواندیشی دینی نمایندگی میکرد. در پرتو اجتهادی پویا و دریافتی عقلانی از دین، او کوشید، الگویی از نظام سیاسی اسلامی، ارائه کند که با وجود مرزبندی با مارکسیسم و لیبرالیسم بتواند ارزشهایی همچون مردم سالاری و آزادی را تضمین کند. مقاله حاضر میکوشد، با توجه به زمینههای فکری و عملی، فهمی انتقادی از اندیشه او درباره سیاست و حکومت ارائه کند.
خلاصه ماشینی:
اندیشۀ سیاسی، ایران معاصر، بهشتی، اسلام سیاسی، نواندیشی دینی درآمد موضوع این نوشتار سیاست و حکمرانی از دیدگاه آیت الله دکتر محمد حسینی بهشتی(1307-1360) است.
از این دیدگاه ایدئولوژی جایگاه و نقشی کانونی در نظم و سامان سیاسی دارد و حکومت ابزاری در خدمت تحقق و اجرای آن است و با توجه به آن تعریف میشود: «حکومت یک سازمان اجتماعی آگاه و توانا که از آگاهی و قدرت کافی برای پاسداری از حق و مراقبت بر اجرای عادلانۀ قانون از جانب مردم برخوردار باشد.
(همان، 34) هدف حکومت الهی سعادت انسانهاست و اصول و ویژگیهای این حکومت را اینچنین میتوان بیان کرد: نخست این که در آن اغراض و منافع شخصی حکمرانان اصالت ندارد؛ دوم این که تشریفات زندگی رئیس حکومت در حدی است که مصالح عمومی اقتضا میکند و با زندگی افراد عادی تفاوتی ندارد؛ سوم این که خواستهای مادی مردم در حد نیاز و اعتدال به شکل یکسان و بدون استثنا مورد توجه قرار میگیرد؛ چهارم این که از تبعیض و افراط و تفریط جلوگیری میشود و در نهایت این که خواست اکثریت و نه هوا و هوسهای مادی هیچیک در این حکومت اصالت ندارد.
او بر این اساس از نظریۀ نصب فاصله میگیرد و با نگاهی مردم سالارانه به حکومت، نقش مردم در تعیین حکمران در عصر غیبت را به روشنی مورد شناسایی قرار میدهد: «در عصر غیبت از نظر شیعه شخص معینی به عنوان ولایت و زعامت امت اسلامی منصوب نگشته[است]؛ به همین جهت در روایات مربوط به رهبری در این عصر تنها به ذکر صفات و خصوصیات کلی که باید در رهبر باشد، اکتفا شده است.