چکیده:
در این مقاله سعی شده است علل عدم موفقیّت نظامی گنجوی در سبک حماسی باز نموده شود و به دلایلی که سبب این امر بوده، اشاره شود. برای این منظور اسکندرنامة نظامی را که اثر حماسی تاریخی است با شاهنامة فردوسی که نمونة اعلای ژانر ادبی حماسه است و سبک سخنوری فردوسی مورد مقایسه قرار دادهایم و نقاط ضعف نظامی را در این زمینه با تطبیق آن با شاهنامه بیان کردهایم که از جمله این موارد تاکید نظامی به حقیقت نمایی اثرش است که این ویژگی درست در نقطه مقابل حماسه قرار میگیرد که اغراق و مبالغه و آوردن اعمال شگفتانگیز قهرمانان داستانها وهمچنین وجود موجوداتی خارقالعاده و محیّرالعقول از ویژگیهای ذاتی آن است و از صور خیال آنچه بیشتر در حماسه کاربرد دارد و ذاتی آن است، اغراق میباشد. سپس به موضوع وصف پرداخته شده و به این نکته توجّه شده است که به دلیل این که نظامی شاعر بزم است نه رزم، از توصیف صحنههای جنگ و نبرد عاجز است وآنطور که باید نتوانسته است در این زمینه موفّق عمل کند و بیشتر در شعر غنایی و توصیف مجالس بزم وعشرت و وصف زیبارویان موفّق بوده است. تصاویر شعر او نیز حماسی نیست و در این مورد نیز تمایل به ژانر غنایی دارد و آن دیدی را که فردوسی از پدیدههای طبیعی دارد و حتّی با ذهنیّت حماسی خود پدیدههای طبیعی را نیز در خدمت حماسه به کار میگیرد ندارد. نظامی همچنین زبان حماسی را نیز در آثار خود به کار نگرفته و بیشتر زبانی استعاری و تصویرگرا دارد که با زبان حماسه سازگار نیست و حماسه زبانی روایی و مستقیم و لغاتی خشن را بر زبانی نرم و تصویرگرا ترجیح میدهد.
خلاصه ماشینی:
برای این منظور اسکندرنامة نظامی را که اثر حماسی تاریخی است با شاهنامة فردوسی که نمونة اعلای ژانر ادبی حماسه است و سبک سخنوری فردوسی مورد مقایسه قرار دادهایم و نقاط ضعف نظامی را در این زمینه با تطبیق آن با شاهنامه بیان کردهایم که از جمله این موارد تأکید نظامی به حقیقت نمایی اثرش است که این ویژگی درست در نقطه مقابل حماسه قرار میگیرد که اغراق و مبالغه و آوردن اعمال شگفتانگیز قهرمانان داستانها وهمچنین وجود موجوداتی خارقالعاده و محیّرالعقول از ویژگیهای ذاتی آن است و از صور خیال آنچه بیشتر در حماسه کاربرد دارد و ذاتی آن است، اغراق میباشد.
به همین خاطر اثر او از توصیفات مبالغهآمیز و اغراقهایی که در شاهنامه دیده میشود خالی است و همان طور که محقّقین گفتهاند: «اگر صحنههای وصف جنگ و سپاه و پهلوانان را که از لوازم حماسه ملّیاند و مایة زیبایی آن و بیشتر با اغراق و مبالغه بیان میشوند، از داستان برداشته شود داستان حماسی سرگذشت و بیان حال خشک و بیمایهای خواهد بود».
فردوسی با توجّه به روحیة حماسیاش بیشتر به بعد سلحشوری و پهلوانی وی پرداخته و نظامی با روحیة غناییاش به راز و رمز زیستن این قوم، عاشقانه زیستن، وجه اخلاقی و آفرینش مدینة فاضله خویش میاندیشد» (رستگار فسایی،1386: 74-75) در این داستان نیز هر کجا فرصتی مییابد گریزی به وصف مجالس بزم میزند که درآن تبحّر دارد و به توصیف زیبارویان میپردازد و حتّی در وصفهای حماسی او هم به خاطر ذهنیّت بزمی گرایش رنگ و بوی وصف غنایی دیده میشود.