چکیده:
سیاست به مفهوم روش حکومتداری از عوامل مهم تسلط بر جوامع است و بر اموری اطلاق میشود که بر رابطه حکّام با زیر دستانشان تاثیر میگذارد و مسئولیت ثبات سیاسی و امنیت جامعه بر عهده سیاستمداران است.عشق نیز از پدیدههایی است که هیچ کس نمیتواند تاثیر آن را در زندگی خود نادیده بگیرد. در واقع عشق و سیاست، شباهتها و تفاوتهایی با هم دارند و اثرگذار بر یکدیگرند، چنان که در برهههایی از تاریخ، اعمال نادرست حکام، کژراهههایی در عشق ایجاد کرده و همین کجرویها موجب سرنگونی حکومت را فراهم کرده است. در این پژوهش ضمن بیان دیدگاههای مختلف درباره عشق و سیاست، این دو مقوله در اشعار سه شاعر عارف: سنایی، مولوی و حافظ مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه این که شاعران عارف هر پدیدهای را (سیاست و عشق) به صورتی معنوی تاویل کرده، آن را راهی برای انعکاس جلوه الهی میدانند این ویژگی بیشتر در مولوی و حافظ دیده میشود و در اشعار سنایی (قبل از40 سالگی) انحراف در عشق، مورد نقد قرار گرفته است.
Politic has the meaning of governing and is an important factor that shows domination over communities. It refers to the things that affect the relationship between the ruler and his subjects and political stability. Responsibility and safety of community are other responsibilities of politicians. Love is another issue that no one can ignore its impact on his/her lives. Love and politics have both similarities and differences and influence each other. As in the episodes of history, governor's mistakes caused deviations in love, and these deviations have toppled the government. In this study, while expressing different opinions about love and politics, these two issues have been studied in poetries of three mystic poets namely Sanaei, Molavi and Hafez. The result of this study is that mystic poets have interpreted each phenomenon in a spiritual way to reflect the divine effects. Among the three poets discussed here, this feature can be seen in Molavi and Hafez. Deviation in love can be seen in Sanayee's lyrics more and also a little in poems of Hafez that is criticized.
خلاصه ماشینی:
نتیجه این که شاعران عارف هر پدیدهای را (سیاست و عشق) به صورتی معنوی تاویل کرده، آن را راهی برای انعکاس جلوه الهی میدانند این ویژگی بیشتر در مولوی و حافظ دیده میشود و در اشعار سنایی (قبل از40 سالگی) انحراف در عشق، مورد نقد قرار گرفته است.
مولوی اغلب معشوق خود را شاه مینامد ولی همراه آوردن عدل و شاه نشان از این دارد که در نظر او شاه، باید عادل باشد: بهدیبگوید گلشن کههر چه خواهی کن به فر عدل شهنشه نترسم از یغما چونآسمانوزمیندرکفشکمازسیبیاست تو برگ من بربایی کجا بری وکجا (دیوان شمس، غزل 217) عدل سلطان بهار آمد برای فتح باب برگهاچوننامهها بر وینبشته خط سبز (همان: غزل 298) چون باشد شه شهریارا بیدولت و داد و عدل سلطان (همان، غزل1920) مثنوی و غزلیات وفیه مافیه، مولوی را فردی غیرسیاسی معرفی میکند اما مکاتیب (154 نامه) مولوی به ما میگوید که او ارتباط تنگاتنگی با قدرت داشته است واین ارتباط برای رفع مشکلات نزدیکان خود و مردم بوده است البته این تناقض شاید برخاسته از نگرش باورهای اشاعره وفقه سیاسی اهل سنت باشد در تبعیت از حاکم.
(شمیسا، 1381: 124) زمیوههای بهشتی چه ذوق دریابد هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید (حافظ غزل239) شاعران نیز در اشعار خود چنین مفاهیمی را به کار بردهاند اما در بسیاری، منظور آنها از این الفاط ذات خداوند و یا عشق معنوی نیست و به همان معنی اصلی خود به کار برده شده است، فضای عصر سنایی، مولوی وحافظ و آلوده به همجنسگرایی است.