چکیده:
شیخ اشراق به مقولهی عشق، نگاهی فیلسوفانه و عارفانه دارد. او عشق را فرزند عقل و ملازم حزن میشمارد و رسیدن به حسن وکمال را جز از طریق عشق میسر نمیداند. به تعبیر وی، عشق محبتی مفرط و بیرون از حد است که در مجموعهی هستی سریان دارد و هر موجودی - اعم از نوری و غیر نوری - از آن بهره و نصیبی دارد. عشق رابط وجودی میان موجودات عالم است. مقدمهی وصول به عشق، معرفت ومحبت و غایت آن فناست. در اندیشهی او، عشق آثار و پیامدهای تربیتی و اخلاقی با اهمیتی دارد که کمالجویی، دنیاگریزی، مبارزه با زشتیها و هوای نفس، وحدتگرایی، میل به عقلانیت و خردورزی، صبر و استقامت، التزام به اعمال صالح، کسب معرفت و همچنین طاعت و عبادت حضرت حق، در زمرهی این آثار است.
خلاصه ماشینی:
در اندیشهی او، عشق آثار و پیامدهای تربیتی و اخلاقی با اهمیتی دارد که کمالجویی، دنیاگریزی، مبارزه با زشتیها و هوای نفس، وحدتگرایی، میل به عقلانیت و خردورزی، صبر و استقامت، التزام به اعمال صالح، کسب معرفت و همچنین طاعت و عبادت حضرت حق، در زمرهی این آثار است .
در اين نوشتار، ابتدا ماهيت عشق، مقدمات وصول بدان و جایگاه آن در هستی از منظر شیخ شهید بیان خواهد شد، و سپس از پیامدهای تربیتی و اخلاقی عشق و كاركرد آن در تعالي انسان به اجمال سخن ميرود.
او زيباترين، كاملترين و آشكارترين نور در عالم وجود است؛ بنابراین، لذتآورتر از او براي خود او و غير او نخواهد بود، و بر این اساس او عاشق ذات خويش و معشوق خويش و غير خويش است.
پیامدهای تربیتی و اخلاقی عشق از آنجا که حرکت موجودات و اساس خلقت بر پایهی عشق استوار گردیده است، بنابراین عشق تنها معراج انسان در بازگشت به مبدأ خویش و سیر به سوی کمال بینهایت و جمال بیپایان احدیت و نقطهی اوج اخلاق و معنویت است.
شیخ اشراق بر اين باور است كه نفس ناطقه چون داراي عشق و محبت به اصل و مبدأ خويش است، پس از رهايي يافتن از پراكندگيها، به عالم نور كه سرچشمهی حيات جاوداني است واصل ميگردد.
وي در فصل آغازين مونس العشاق بر اين مطلب اذعان دارد كه نخستين چيزي كه حق آفريد عقل بود و اين گوهر را سه صفت بخشيد: يكي شناخت حق كه از آن حسن و نيكويي پديد آمد؛ ديگري شناخت خويش كه از آن عشق و مهر پديدار گشت، و سوم شناخت آن كه نبود، پس ببود (فقر وجودی و جنبهی امکانی خویش)، كه از آن حزن به وجود آمد.