چکیده:
یکی از چالشهای جدی ملی و فرهنگی در افغانستان، پندار جدایی زبان پارسی و دری است، که برخی آگاهانه و برخی ناآگانه بر طبل جدایی میکوبند، در حالی که زبان پارسی گوهر واحدی دارد و دری، صفت پارسی است. در این پژوهه، یکسانی پارسی و دری با دلایل زبانشناختی بررسی شده و شواهدی از تاریخ ادبیات پارسی آورده شده است. پس از تصحیح پندار جدایی پارسی و دری، زبان پارسی بهعنوان زبان ملی مطرح شده و دلایل فراوانی مانند زبان میانجی بودن پارسی، زبان تاریخ و زبان تاریخی بودن، زبان علمی، زبان ادبی، زبان فرهنگی بودن پارسی، بودن پارسی به عنوان نشانههای ملی بودن تاکید شده است. زبان پارسی با دلایل روشن، زبان ملی افغانستان تلقی شده و متعلق به همهی ملت افغانستان است و به عنوان یکی از سازههای هویت ملی شمرده میشود.
خلاصه ماشینی:
پرسشهای پژوهش پزوهش حاضر در یافتن پاسخ پرسشهای زیر است که آیا زبان پارسی، از سازههای هویت ملی در افغانستان شمرده میشود؟ آیا پارسی و دری یک زبان است یا دو زبان؟ پارس سرزمینی و نخستین کجاست؟ چرا در افغانستان عنوان دری و در ایران عنوان پارسی رایج شده است؟ آیا زبان پارسی در افغانستان ویژگیهای زبان ملی را دارد؟ هدف پژوهش در سدهی اخیر در افغانستان، پندار جدایی پارسی و دری ایجاد شده که پارسی و بسیاری از واژگان اصلی این زبان، بیگانه پنداشته میشود.
» (بهار، سبک شناسی، ج1: 19-24) داکتر ذبیح الله صفا نیز تصریح دارد که دری زبان شرقی و منسوب به دربار است: «از میان تمام لهجههای ایرانی و زبانهای مشهور ادبی پیش از اسلام و مقارن ظهور اسلام که پیش از این دربارهی آنها سخن گفتهایم، تنها لهجهای که به صورت یک زبان رسمی در آمد و در تمام دورهی اسلامی مورد استفادهی سیاسی و علمی و ادبی قرار گرفت و حتی مدتها زبان سیاسی قسمت بزرگی از قارهی آسیا شد، زبان فارسی دری است که شاعران و نویسندگان ما آن را گاه «دری» و گاه «پارسی» و یا «پارسی دری» نامیدهاند...
وقتی یک زبان، مورد استفاده کل مردم یک کشور قرار میگیرد و بسیاری از مردمان شریف این کشور بههمهی قومیتها و زبانهای مختلف به زبانپارسی سخن میگویند، کتاب مینویسند، شعر میگویند و قصه و داستان و افسانه میگویند، زبان ملی کشور است و زنجیر پیوند همهی ملت شمرده میشود.