چکیده:
امروزه مطالعۀ گفتمان روایی در داستانها و رمانها، جایگاه خاصّی در نقد ادبی بهخود اختصاص داده است. در این میان، مطالعۀ آن قسمت از روایت که نه توسّط خودِ راوی، بلکه از زبان شخصیّتهای وی بیان میشود، اهمّیّت ویژهای در مطالعات گفتمانی دارد. جلال آل احمد از جمله نویسندگانی است که ترجیح میدهند روایت خود را بهصورت تناوبی از گفتههای راوی و شخصیّتها ساختاربندی کنند. به این منظور راویِ جلال از نقل قول بسیار معمولِ مستقیم و غیرمستقیم و همچنین از نقل قول غیرمستقیم آزاد، تکگوییِ درونی و گفتمان روایت شده بهره میجوید. امّا آیا وی در بهکار بردن هر یک از انواع نقل قول به جای نقل قول دیگر توجیهی روایی یا ادبی دارد؟ پاسخ به این پرسش با مطالعۀ دقیق هر یک از انواع نقل قول با تکیه بر نظریّات منتقدانی چون «دومینیک منگنو» و «ژرار ژنت» در حوزۀ گفتمانی و روایی و نیز مطالعۀ کارکرد و نقش منحصربهفرد آنها در موقعیّتهای خاصّ داستانی میسّر است. این مطالعه مؤیّد آن است که راویِ جلال بیش از آنکه خود رشتۀ سخن را بهدست بگیرد، این مهم را به شخصیّتهای داستانیاش وامیگذارد. در واقع دیدگاه واقعگرایانۀ آل احمد به مسائل اجتماعی او را بر آن داشته است تا دو نوع نقل قول مستقیم و غیرمستقیم را بر دیگر انواع نقلقول ترجیح دهد، تا از این طریق نه قضاوت خود، که کلام شخصیّت را به خواننده انتقال دهد و او را در قضاوت آزاد بگذارد. از سوی دیگر، بهنظر میآید راوی، نوع تکگویی را اغلب به داستانهایی اختصاص میدهد که بر پیچیدگی روحی و ذهنی شخصیّتها متکّی هستند.
خلاصه ماشینی:
در واقع هدف نگارندگان در این مقاله بررسی انواع نقل قول یعنـی نقـل قـول مسـتقیم ، غیرمستقیم ، غیرمستقیم آزاد، تک گویی درونی و گفتمان روایت شده در آثـار جـلال آل احمد و نیز کارکرد هر یک است .
این نوع بررسی و تحقیق در مورد آثار جلال آل احمد بسیار ضروری بـه نظـر مـی - رسد، زیرا او بر خلاف نوشتن بیش از ده کتاب قصه و داستان ، شامل داستان های کوتـاه و بلند، همواره ویژگی خاصی را در آثار خود حفظ کرده است و ایـن ویژگـی مشـترک در داستان های آل احمد همان سبک بیان خاص و شیوة نوشتار خلاصه شـده ، عامیانـه و شیوای اوست .
بحث و بررسی در مقالة حاضر برای مطالعة کارکردهای نقل قول ، مهمترین مجموعـه داسـتان هـای کوتاه او(سه تار، زن زیادی ، پنج داسـتان ، از رنجـی کـه مـی بـریم ، دیـد و بازدیـد) و دو داستان بلند شناخته شدة او، "نفرین زمین " و "مدیر مدرسه " انتخاب شده انـد و بـه شـیوة سخن گفتن هر یک از شخصیت های داسـتانی در جنسـیت ، سـنین و طبقـات مختلـف اجتماعی پرداخته شده است .
این گفتمـان در واقـع سـخنان شخصـیت را همچون اتفاق یا حادثه ای فاقد اهمیت در داستان بیان می کند، راوی به ما مـی گویـد کـه شخصی مطلبی را گفته است ، اما از آنجایی که شخصی که سخن می گوید گویندة درجة یک و جزو شخصیت های اصلی نیست و یا محتوای حرف های او توصیفی یا قابل بیـان نیست ، از نقل قول روایت شده استفاده می کند.