چکیده:
مسئله حق، یکی از مسائل مهم در زندگی اخلاقی، حقوقی و سیاسی بشر است و امروزه ادعای حق داشتن، در گستردهترین سطح خود در حال جریان است. حقهای گوناگون در حوزههای مختلف خانواده، اجتماع و در سطح بینالمللی مورد ادعا قرار میگیرد و در خصوص برخی از آنها - مانند حقوق بشر - ادعای طبیعی بودن میشود. اما آیا چنین ادعاهای گسترده، مبنایی عقلانی نیز دارد یا اینکه هر کس میتواند ادعای حق کند؟ فرض دوم مستلزم هرج و مرج در زندگی اجتماعی بشر و تحمیل خسارتهای گوناگون است؛ اما فرض اول، محل نزاع متفکران در حوزه مباحث فلسفه حق به شمار میآید. آیا خداوند مبنا و منشأ حقهای طبیعی بشر است یا نیاز بشر، طبیعت بشر و ... منشأ حق او هستند؟ در این نوشتار برخی از دیدگاههای مهم را درباره منشأ حقهای طبیعی بشر بررسی و در انتها دیدگاه مورد قبول (ملکیت تکوینی) را ارائه میکنیم.
خلاصه ماشینی:
اما واژه طبیعی در اصطلاح به معنای علومی که از عالم حسی و ظواهر موجودات بحث میکند؛ امری که در مقابل امر اکتسابی، ارادی، مصنوعی، قراردادی، خلاف عادت، اعجاز و غیبی قرار دارد (سجادی، 1361: 335؛ صلیبا، 1366: 443)؛ امری که فاعل بدون تعلیم از موجود دیگر، بر اساس آن راهنمایی میشود و افعال خودش را انجام میدهد؛ مبدأ صدور افعال ذاتی و غیرقسری (ابوالبرکات بغدادی، 1373، 2: 5 و8)؛ قوهای که مبدأ افعال و آثار خاصی است، یعنی افعالی که از یک سو، بر اساس علم و شعور نیست و از سوی دیگر، فقط به شکلی خاص است (ابنسینا، 1376، 1: 16-17)؛ عالم اجسام ، ماهیت تام، مطلق ماهیت و فرد خاص (مصباح یزدی، 1386، 2: 315) به کار میرود.
با عنایت به معانی بیانشده از واژههای طبیعی، فطری و ذاتی، به دست میآید که همه این واژهها در مباحث فلسفه حق به یک معنا هستند؛ یعنی وقتی گفته میشود حق حیات، حقی طبیعی است، مانند آن است که گفته شود حق حیات، حقی فطری و ذاتی است؛ زیرا طبیعی، امری غیرجعلی است و فطری نیز امری است که با جعل به دست نیامده باشد و در نهایت، ذاتی به معنای امری است که شیء، برای اتصاف به آن، نیازمند هیچگونه واسطه اعم یا اخص نیست.