چکیده:
حکمت عملی، دانشی است که به بررسی رفتار ارادی انسان در مسیر سعادت میپردازد و هدفش به کارگیری حقایق ارادی پس از شناخت آنهاست. مسائل حکمت عملی، ویژگیهای افعال ارادی و ملکات انسانی برای دستیابی به قوانین کلی در این باره و نیز تنظیم کنشهای انسانی بر پایه این قوانین کلی است. مبادی حکمت عملی، قضایای یقینی است؛ به گواه اینکه حکمت عملی در شمار دانشهای برهانی قرار دارد. ملاک تقسیم حکمت عملی به اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن، به گونهای است که همه علوم انسانی برهانی را دربرمیگیرد و البته دانش نوامیس که مشتمل بر آموزههای وحیانی است، جزء اقسام حکمت عملی نیست، بلکه از مبادی آن میباشد. خواجه طوسی معتقد است که حکمت عملی چون از روش عقلی و تجربی بهره میگیرد و احکام آن ثبات دارد، متفاوت با دانش فقه و نیز آداب و رسوم میان مردم است و ارتباطی با آنها ندارد. این سخن خواجه را نمیتوان ناسازگار با برتر بودن اصل آموزههای دینی و تکیه حکمت عملی بر این آموزهها دانست.
خلاصه ماشینی:
بنابراین گزارههای حکمت عملی هم از سنخ گزارشی و هم از سنخ انگیزشیاند و اینکه گاه از گزارههای حکمت عملی به گزارههای بیانگر، «بایدها» و «نبایدها» و «بایستگیها» و «نبایستگیها» یاد میشود (جوادی آملی، 1375: 139؛ همو، 1384: 30؛ حائری یزدی، 1384: 20؛ پارسانیا، 1392: 34) نیز منافات با اخباری و گزارشی بودن آنها ندارد؛ زیرا مراد از این واژهها در واقع همان تعبیر «ینبغی أن یفعل» و «ینبغی أن لا یفعل» در نگاشتههای پیشینیان (عابدی شاهرودی، 1395: 97) به معنای حسن فعل و سزاواری انجام آن به جهت تأمین سعادت انسان است.
از سخنان وی در برخی از نگاشتههایش مانند کتاب عیون الحکمه نیز چنین برمیآید که مبادی حکمت عملی، آموزههای دینی در حیطۀ رفتار بشر است و عقل انسان بر پایۀ این آموزهها به شناخت قوانین عملی و به کارگیری این قوانین در جزئیات عملی میپردازد: «فأقسام الحکمة العملیة: حکمة مدنیة وحکمة منزلیة وحکمة خلقیة.
ابنسینا در رویکردی دیگر همانگونه که گذشت، در مدخل منطق شفاء میگوید مبنای درستی کلیات هر سه قسم حکمت عملی، شریعت الهی و برهان است و تفصیل اقسام سهگانۀ حکمت عملی و بیان جزئیات آنها نیز با شریعت الهی انجام میگیرد: «وجمیع ذلک [اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن] إنما تحقق صحة جملته بالبرهان النظری وبالشهادة الشرعیة در لسان حکمای اسلامی مانند فارابی و ابنسینا، دین دریافت وحی از سوی انسان کامل با اتصال به عقل فعال است (فارابی، 1995: 120ـ121؛ همو، 1993: 79ـ80؛ ابنسینا، 1363: 119).