چکیده:
معرفت از نگاه ملاصدرا امری وجودی و در راستای کمال نفس است. از نگاه وی غایت معرفت خداگونه شدن و فهم اسماء و صفات الهی به واسطه علم حضوری است. با چنین تبیینی از معرفت، جایگاه وحی و شهود در کنار عقل و استدلال مشخص میشود و مثلث سه ضلعی عقل، وحی و قلب- که معرفت از نگاه ملاصدرا مبتنی بر آن است- ترسیم میشود. قلب مرتبهای از نفس است که به دلیل ساختار تکوینی خود حالت عرشی و برزخ گونه داشته و از این رو متناسب با عالم مثال است و میتواند مدرَکات مثالی از جمله وحی و الهام را دریافت نماید. صدرا طهارت قلبی برای دریافت وحی را تنها منحصر به حضرت رسول(ص)نمیداند، بلکه معتقد است فهم آیات الهی نیز نیازمند طهارت قلبی است. اگر قلب دور از پلیدیهای معاصی و ظنون و اوهام فاسده باشد میتواند به دلیل سنخیتی که با عالم مثال دارد، از آن عالم کسب فیض نموده و الهامات رحمانی بر قلب صورت گیرد. از همین روی همواره ملاصدرا پیش از ورود به مباحث نظری و فهم بسیاری از امور علوی، خواننده را به کسب طهارت قلبی دعوت میکند. طهارت قلبیای که از نگاه وی تنها از مجرای عمل به شریعت مقدس اسلام حاصل میشود.
Recognition in Sadra's view is an existential subject and is a way for perfection of soul. In his view, the end of episteme is becoming Godly and perceiving the name and recipes of god with presence knowledge. With this explanation of episteme shown the position of revelation intuition inside of intellect and also drawn revelation, intuition and intellects triangle that is the Sadras base for episteme. Heart is the phase of soul that homogenize with transition world because of that genetic structure. And can receive inspiration and revelation. Sadra doesnt limit heart purity for revelation perceiving just for prophet Mohammad, but he believes that revelation understanding also needs heart purity. Just if heart be far from sin, guilt and evil surmise, can gain inspiration and oracle. So mollasadra invites reader to achieving heart purity before inter to theoretical and perceiving divine and sacred affair. That purity achieved just by understanding to low.
خلاصه ماشینی:
گرچه ملاصدرا در باب معرفت، نقش اصلی را به عقل داده و آن را وسیله ادراک و حصول علم معرفی میکند، اما مقصود او از عقل، عقل استدلالی صرف نیست بلکه هرگاه وی از فکر، نظر، برهان و استدلال سخن به میان آورده، در کنار آن از کشف و شهود نیز بهره جسته است، یعنی در نظام معرفتشناسی صدرایی با توجه به تعریف وی از معرفت و حکمت حقیقی، قلب نیز به عنوان ابزاری معرفتی معرفی میگردد، که نقش بسزایی در فهم بسیاری امور از جمله شناخت معاد و اسماء و صفات الهی دارد.
(ابن عربی، بیتا، ج3: 199) وی بیان میکند از آن جا که خداوند کل یوم هو فی شان (سوره الرحمن آیه29) است و قلب انسان نیز دائما در میان سر انگشتان رحمت الهی در تقلب است بین این دو سنخیتی وجود دارد که همین سنخیت سبب میشود خداوند از میان همه عالم قلب انسان را برگزیند.
(شیرازی، 1363: 65و66) از آن جا که قلب مهبط و مدرک امور با عظمتی چون وحی است، خود نیز باید شأنی خاص و رتبهای والا داشته باشد؛ لذا صدرا آن را افضل اجزاء انسان که امری بسیط است معرفی کرده و تمامیت و کمالش را به علم و معرفت او میداند.
با توجه به اینکه ملاصدرا در کسب معرفت قائل به علم حضوری و اتحاد علم و عالم و معلوم است، نحوه اثرگذاری قلب بر معرفت، به این شکل خواهد بود: نفس، مدرک نهایی و حقیقی در هر ادراکی است؛ و برای ادراک هر یک از عوالم سه گانه باید با آن عالم متحد گردد.