چکیده:
داستان دلدادگی «رابعه و بکتاش» در «الهی نامه» یکی از شورانگیزترین داستانهای منظوم عاشقانه و عارفانه کهن ادب پارسی است که نغمهگر نوای دلنشین و جان افزای آن، شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، شاعرنامی و پر آوازه قرن ششم هجری قمری است. او از مفاخر و نامآوران بزرگ ادبیات عرفانی و مثنوی های عاشقانه است که نه تنها در بحرمعانی فرید؛ بلکه در خلق داستانهای ناب و دلنواز عاشقانه و عارفانه نیز بس بیبدیل است. در میان آثار عطار، مثنویهایش به سبب وسعت دامنه معانی و داشتن مفاهیم گوناگون و سبک داستانی و در عین حال رمزی، در بیان نکات و دقایق عرفانی، جاذبهایی بس شگرف دارد و از آنجایی که در سخنان عطار همواره احوال روح را باید جستجو کرد، پس به همین سبب نیزاو در مثنوی «الهی نامه» راوی داستان عارفانه و عاشقانهایی میشود با نام «رابعه و بکتاش» که تماما تفسیر و تصویر روح است. رابعه، قهرمان اصلی این داستان که نقش دختری عاشق و دلباخته را ایفاء میکند، نمادی از «روح» و معشوق او، «بکتاش»، رمزی از «نفس» آدمی است که شوریده روزگار از آغاز تا پایان این داستان را به توصیف سیر رستگاری رابعه «روح» و سیر تکامل بکتاش «نفس» اختصاص داده است.
The story of the passion between Rabee and Baktash, in Ellahi Nameh, has been one of the most aspiring stories in love prose and mystical stories in Persian literature which has been illustrated brilliantly and magnificently by Sheik Farid Aldin Attar Neyshaboori, the famous poet of the 6th century. He is one of the highly applauded mystical andaffectionate poets. He has not only won the reputation of conceptual literature, but also created unique and distinctive narrations. Of all his works, his Masnavis have extensive perceptions and various concepts can be driven, they are also mysterious in notifying mystical connotations, and they all have made absolute attraction. Since the state of soul has been considered as the core of Attars words, he narrates a mystical and spiritual tale, called Rabee and Baktash in Ellahi Nameh in which he tries to interpret soul. Rabee, the heroin of this story, plays an affectionate role and is the symbol of soul and her lover, Baktash, is a secret of self in mankind. The poet has devoted the whole story to the salvation process of Rabees soul and the evolution process of Baktashs self
خلاصه ماشینی:
(پورنامداریان، 1367: 30) رمزگرایی یا سمبولیسم در مثنویهای عطار همچون: منطقالطیر، الهینامه و مصیبت نامه، تقریبا همزمان با آثار منثور شیخ اشراق سهروردی انعکاس یافته است و از آنجاییکه در کلام عطار همواره احوال روح را باید جست، پس در داستان پر سوز و گداز «رابعه و بکتاش» در الهینامه نیز قهرمان اصلی این داستان؛ «رابعه بنت کعب» که نقش عاشق دلباخته را ایفاء میکند نمادی از «روح» آدمی است؛ روحی که در راه رسیدن به معشوق باید که سختی و موانع بسیاری را طی نماید تا به مرتبۀ نوشیدن شراب ناب وصل نائل آید.
او با دیدن درد و رنج آن دختر درصدد یافتن چاره و راه علاجی بود تا آنکه خود را به بالین ملکزاده رساند و در خلوت با ترفند از وی پرسید که برای وی چه حادثهایی رخ داده است: درون پرده دختر دایهایی داشت که در حیلتگری سرمایهایی داشت به صد حیلت از آن مهروی در خواست که ای دختر چه افتادت بگو راست (همان: 295) رابعه ابتدا داستان عشق خود را نسبت به غلام برادر پنهان میکند اما ناگهان بدان عشق معترف و از پریشان حالی خود سخن میراند.
او برای دیدار بکتاش نیازی به چشم سر نداشت و حتی برای شنیدن صدای او نیز نیازی به همراهی گوش ظاهر نداشت؛ چراکه او قادر بود بکتاش را با جان خود حس کند، ببوید و ببیند؛ پس معشوق او همیشه با وی در حضور بود؛ رابعه بوی آشنای خود را از بکتاش میشنید و بر دو عالم دست میافشاند و به همین سبب نیز به بکتاش میگفت: برای تو همین بس است که تنها بهانۀ این عشق سوزان و اسرار الهی باشی.