چکیده:
فارابی همگام با روحیه صوفیانه، به موسیقی نیز گرایش و علاقه وافری ابراز میداشت. اوطبیعتی متأمل داشت وازاموردنیوی اعراض می کرد. اما آنچه در زندگی فارابی قابل توجه است اینکه تصوف فارابی در حد اعتدال و متفاوت ازتصوف رایج زمانه خودبود؛ کسوت درویشی فارابی هیچگاه اوراازکارتحقیق وتعلیم وکتابت بازنداشت وسماع عارفانه، نزاهت اخلاق، صحت مزاج وناچیزانگاشتن اموردنیوی، نتیجه تصوف وموسیقی اوبوده است. موسیقی وتصوف دروجودفارابی نه تنهاهمگام وهمرازبودهاند بلکه زمینههای تأمل وتعمق اندیشه اودرمسائل علمی وفلسفی را فراهم آوردهاند. شاهد این مطلب، حوادث تاریخی وساختارفکری وروحانی اوست که به آن پرداخته خواهدشد. نگارندگان با بررسی آثار مختلف فارابی و شارحان اودراین مقاله سعی دارد تااولاً تصوف فارابی را از تصوف رایج دوره اول وبه معنای عام صوفی گری تمیز دهند وثانیاً تأثیرات موسیقی را درطریقه صوفیانه فارابی تبیین نموده وحضورموسیقی به عنوان عنصر پیوند دهنده حیات فلسفی وعرفانی اورامورد تحلیل وبررسی قراردهد.
خلاصه ماشینی:
دلیل اول بر این اندیشه یا باور که عظمت و قدرت شناخت آدمی فراتر از تمام آفریدههاست و فراسوی زمان و مکان را هم در مییابد، و فکر و ذهن و در نهایت خیال او قادر به تصور آنها است، باید دید که چرا آدمی از وصف جمال عاجز است؟ دلیل دیگر مربوط به این باور است که در تفاوت دو امر زشتی و زیبایی، علاوه بر اشتراک نسبیت این دو مقوله؛ اختصاص مطلق در زیبایی امری مجهول و مهجور بوده است.
اما در عین حال از زیبایی حیرت می¬کند و می¬گوید: اینکیستاین،اینکیستاین،شیرینوزیبا آمده سرمست و نعلین در بغل در خانة ما آمده (غ، 2278: 1) خداوند منشأ و آفریدگار زیبایی مولانا عارفی است مسلمان و مثل مسلمانان دیگر به زیبایی مطلق باور دارد و فلسفة زیبایی شناسی خود را بر اصل شناخته شدة «انا الله جمیل و یحب الجمال» بنیاد می¬نهد و جان مایة زیبایی را ذات پروردگار می¬داند و معقتد است تمام زیباییهای هستی از جمال جمیل معشوق ازلی صادر می¬شود: جمال گل گواه آمد که بخششها ز شاه آمد اگرچه گل بنشناسد هوای سازواری را (غ، 57: 6) جرعه یی بر ریختی زان خفیه جام بر زمین خاک من کأس الکرام هست بر زلف و رخ از جرعه ش نشان خاک را شاهان همی لیسند از آن جرعة حسن است اندر خاک گش که به صد دل روز و شب میبوسیش (مثنوی، 5/74-372) خداوند آفرینندة زیبایی است.