چکیده:
از جمله انتقادهای مطرح بر براهین خداشناسی، زیر سزال بردن واقعنمایی آنهاست. برخی از این نقدها بر
دستگاههای مبناگرا در معرفتشناسی نیز وارد شده است. از جمله: بدیهی نبودن معیار گزارههای بدیهی،خلط میان
گریزناپذیری و واقعنمایی و خودمتناقض بودن نظام میناگروی.
هدف اصلی این مقاله پاسخ به نقدهای مذکور است. به همین منظور ابتدا با تفکیک میان پذیرش و
واقعنمایی،ملاک موفقیت براهین خداشناسی، نه فقط پذیرش، که واقعنمایی آنها معرفی میشود. سپس با پاسخ به
اشکالات مطرح شده، واقعنمایی این براهین تبیین میشود. مهمترین راه حل در تبیین گریزناپذیری و واقع نمایی،
ارتباط دادن بدیهیات اولیه با واقعیت عینی با استناد به علم حضوری است.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلی این مقاله آن است که آیا اقامه براهین واقع نما در اثبات وجود خداونـد ممکـن اسـت ؟ بـرای پاسخ به این پرسش لازم است به پرسش های فرعی ذیل پاسخ داده شود: معیار موفقیت یک برهان، پذیرش و اقناع عمومی است یا واقع نمایی؟ آیا ارائه برهانی که هر دو جنبه واقع نمایی و اقناع را تأمین کند، ممکن است ؟ با توجه به پایه بودن گزارههای بدیهی در اسـتدلالهای عقلـی، آیـا مفهـوم بـداهت ، بـدیهی اسـت یـا قراردادی؟ آیا بداهت متضمن صدق و واقع نمایی نیز هست ، یا اینکه تنها بیانگر ضرورت و گریزناپذیری است ؟ و در نتیجه براهین خداشناسی مدعی گریزناپذیری فرض خداوند هسـتند، یـا مـدعی اثبـات وجـود خـدا در واقعیت ؟ برخی از این اشکالات، نخست توسط منتقدان مبناگروی از جمله مبناگروی اصلاح شده طرح شـده و از آنجا به آثار فیلسوفان دین راه یافته است ، از این رو منحصر به براهین خداشناسی نیست .
همچنین باید تکلیف فرض دوم نیز روشن شود که استدلالی که مخاطب را قانع میکند، ولـی واقـع را نشان نمیدهد چه وضعیتی دارد؟ توجه به ترتیب پرسش های سه گانه فوق بیانگر محوریت پرسش دوم است که آیا اساسا◌ استدلال ناظر به واقع ممکن است ؟ بدون تردید این پرسش برای کسانی مطرح است که معتقدند واقعیت ، صرفنظر از فهم انسان و مستقل از وی وجود دارد و اکنون درباره امکان دستیابی به واقع پرسش میکنند وگرنه بـرای کسـانی که واقع مستقل از ذهن را انکار میکنند، چنین پرسشی مطرح نیست .