چکیده:
رمان دو جلدی «جزیرة سرگردانی» و «ساربان سرگردان»، نوشتة سیمین دانشور، حدّاقل دو سطح دارد: سطح داستانی یا روایی و سطح رمزی یا تاویلی. نویسنده در خلق آن، زبان هنری و نمادین را در دقیقرین و ظریفتترین کیفیّت بکار گرفته و رمزهای بدیع و متنوّع آفریده است. ساختارهای زبانی، شخصیّتها، وضعیّتها و صحنهها بیشترین ظرفیّت رمزپروری را به نمایش گذاشتهاند. شخصیّتهای مهمّ رمان بر گرتة هویّت تاریخی تعدادی از روشنفکران معاصر نویسنده آفریده شدهاند. به گونهای که بدون مقایسة شخصیّتهای داستانی با شخصیّتهای تاریخی، نمیتوان به تحلیل بایستة رمان اقدام کرد. نویسنده با به کار گرفتن هویّت تعدادی از روشنفکران در آفرینش شخصیّتهای داستانی، نظریّات تاریخی خود را بیان کرده است؛ تا جایی که سطح روایی رمان یک داستان تخیّلی و سطح رمزی آن متضمن نظریّات تاریخی نویسنده درخصوص تاریخ معاصر ایران در بین سالهای 1332 تا 1357 است. در این نوشته با استفاده از قراین و وضعیّتها و صحنهها و ساختارهای زبانی و دیگر عناصر و جزئیات اثبات کردهایم که هستی و مراد و سلیم هر یک به تنهایی از مجموع چند خصلت چند شخصیّت تاریخی از جمله آلاحمد، شریعتی، ملکی، فردید، بازرگان و دانشور ساخته شدهاند و سیمای ایشان از این طریق وارد نگارة هنر شده است.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که در هر تحول اجتماعی همکاری سـه رکـن زمـان و مکـان و انسان (رهبر) ناگزیر است ، دانشور از دیدگاه خود، شخصیت های مؤثر در تحولات مهم اجتمـاعی را برگزیـده و بخش هایی از افکار آنان را ملاک بازسازی شخصیت های رمان خود کرده است تا جایی کـه بـرای تحلیـل این رمان نمی توان از هویت تاریخی و شاخص های افکار آنان چشم پوشـید.
ایجاد وضعیت های تأویل پذیر: در یکی از صحنه ها، در تحلیل وضعیتی ٣ که هستی در آن قرار گرفته ، مـی خـوانیم : «مـادرش یـک پـایش را میکشید و مراد یک پای دیگرش را» (همان : ١٨) مادرش (ایران سنتی) و مراد (مقصد ایران نـوین ) هسـتی (ایران بعد از مصدق ) را در دهۀ سی بر سر دوراهی نهاده اند.
در سراسـر رمـان هسـتی در وضعیت هایی نمایان میشود که برازندگی و درایت و سعۀ صدر و مهربانی او درخشش خاصی پیدا مـی کنـد و بدین جهت محبوب همه است (دانشور، ١٣٨١: ١٩)؛ مثلا ناپدریش آرزو میکند کـه دختـری مثـل او داشـته باشد و کراسلی آمریکایی به او عشق میورزد؛ میتوان بدون تردید ادعا کرد که منظور نویسـنده ایـن اسـت که ایرانیان وطن خود را دوست دارند.
راه نجات به بن بست میرسد و اما ایران راه را مییابد؛ ٣- هستی از سلیم طلاق مـی گیـرد و بـه «مـراد» خـود میرسد و با مراد ازدواج میکند و آسایش یک زندگی آرام را مییابد؛ یعنـی ایـران روزی از دسـت مسـتبدان داخلی و استعمارگران خارجی نجات مییابد و به آرمان خود دست مییابد و «ایران نوین » پیدا میشود.