چکیده:
علوم انسانی اسلامی و تا حدودی علوم انسانی بومی، از مقولات پراهمیت و جنجال برانگیز ساله ای اخیر
در ایران بوده اند. این مقاله نیز مروری انتقادی بر آراء موافق و مخالف علوم انسانی اسلامی است که هدف
آن، ارائه ی تصویری کلی از دغدغه ها و استدلال های موافقین و مخالفین این ایده بودهاست. در انتها، این
نتیجه حاصل شد که فارغ از اینکه طرح علوم انسانی اسلامی در ارائهی مجموعه نظریاتی منسجم، موفق یا
ناموفق بوده است ؛ این طرح، هماکنون بیش از هر چیز نیازمند تولید محتوای علمی و فعالیت آکادمیک
است تا بتواند جایگاه خود را در فضای دانشگاهی، مستحکم کند
خلاصه ماشینی:
تا مشخص شود که آيا حقيقتا به تعبير ملکيان ، نظريه پردازان علوم انساني اسلامي در حال بريدن بن شاخي هستند که خود بر آن نشسته اند؟ (همان ، صفحه ٨٩) روش تحقيق در اين مقاله با استفاده از روش گردآوري اطلاعات به صورت «کتابخانه اي»، استدلالات و انتقادات موافقين و مخالفين علوم انساني اسلامي از لابه لاي اوراق کتاب ها و مقالات منصوب به ايشان (که در رد و يا تاييد آن نوشته شده اند.
ملکيان ، از اين جنبه نيز سعي بر ابطال علم ديني کرده است و اين مطلب را مورد توجه قرار ميدهد که علمي که در مقام داوري بايد باز هم از همان مجراي تجربه عبور کند به هيچ وجه ماهيتي جديد نيافته است و افزودن عناويني چون ديني و يا اسلامي به آن بي مفهوم است .
» (سروش ، ١٣٧٠، صفحه ٥١) اما اين خسرو باقري است که در مقابل اين نقدها اين مسئله را مطرح ميکند که درست است که در مقام داوري، علوم انساني اسلامي نيز محکوم به اثبات تجربي هستند اما نبايد از رنگ و بوي ديني و مذهبي حاکم بر نظرياتي که از متون مقدس سرچشمه گرفته اند چشم پوشيد و عنوان ميکند که : «همه ي فرضيه ها محکوم تجربه اند، .
» (صدر، ١٣٤٨، صفحه ١٢) مصطفي ملکيان با آنکه خود از مخالفين ايده ي علوم انساني اسلامي و به طور کلي علم ديني مي باشد، يادآور ميشود که نبايد دچار اين مغالطه شد که عدم وقوع امري را همان عدم امکان آن تلقي کنيم بلکه بايد با دلايل عقلي به رد يک تئوري پرداخته شود.