چکیده:
یکی از مباحثی که ذهن پژوهندگان آثار ادبی را به خویش مشغول نموده بررسی تغییر محتوای حکایات توسط نویسندگان و شعرا بوده است. فهم میزان این تغییرات – که در آثار شاعران و نویسندگان به فراوانی رخ میدهد – و دلیل تغییر دادن محتوا نیاز به پژوهشی گسترده و همه جانبه دارد .این مقاله میکوشد با تطبیق محتوای حکایتی از حدیقه الحقیقه ٔسنایی با چهار کتاب مهم تفسیر قرآن مجید، میزان این تغییرات و هدف از آنها را بررسی کرده و سپس با تحلیل جزئیات به این نتیجه برسد که تغییر جزئیات داستان ، نه از نظر فراموشی یا کم دقتی شاعر ، بلکه بدلیل ادبیتر کردن آن بوده و بر استحکام روایت افزوده است.برای رسیدن به درکی عمیق تر از تغییر و تحول داستان علاوه بر محتوا سایر عناصر آثار ادبی از جمله تصویر و عاطفه و هم چنین عناصر داستانی نیز بررسی گردیده اند.
خلاصه ماشینی:
اما چرا بسیاری از شاعران و نویسندگان از جمله سنایی در نقل حکایات و داستانها، محتوا را تغییر داده اند؟ آیا این تغییر برای هنری تر کردن حکایت و در مجموع تٔثیر بیشتر و جاودانه تر مضمون داستان صورت گرفته یـا دلایـل دیگـری دارد؟ و آیـا ١ - با کاروان حله ، ص ١٣٧ ٢ - عرفان وشعر، ص ٦ علاوه بر محتوا از لحاظ فرم ، ساختار وعناصر داستانی نیز دگرگونیهایی در این گونه حکایتها وجود دارد یا خیر ؟ باید توجه داشت تغییر محتوای حکایات از جانـب شـاعران ونویـسندگان ، آنقـدر فراوان و آشکار است که نیازی به استدلال ندارد .
برای رسیدن به پاسخی شایسته و درخور توجه باید دقیق به این مسئله بنگریم و با تجزیه و تحلیل همه جانبه ، دریابیم که میزان تغییرات و هدف اصلی شاعر از آنها چیست ؟ به همین منظور داستانی را از حدیقة سنایی برمی گزینیم و آنرا با چهار کتـاب مهـم تفسیری از لحاظ محتوا مقایسه می کنیم .
از این نظر نیـز داسـتان سـنایی بـا حکایت ذکر شده در متون تفسیری تفاوت ماهوی دارد چـون توصـیفات آنهـا بـر خلاف توصیفات سنایی کاملا عادی و غیرمتحرک است .