چکیده:
با توجه به جایگاه مفهوم سترگ عدالت، به عنوان یکی از مهمترین و بنیادیترین غایات و اهداف کلیه نظامهای سیاسی و حقوقی و نظر به تأثیرپذیری عمیق فلاسفه سیاسی مسلمان از فیلسوفان یونانی، این نوشتار با روش توصیفی- تحلیل اِسنادی و نگرشی تطبیقی، پرسش خود را پیرامون معانی گسترده و نظریات دو فیلسوف شهیر یونان؛ یعنی افلاطون و ارسطو قرار داده و آنها را به نقد میکشد. فرضیه مقاله حاضر آن است که در اندیشه افلاطون، عدالت در اصل ویژگی نفس فردی است که در جامعه انعکاس مییابد و هرکس باید به کار ویژه خویش مشغول باشد و از آن سرپیچی نکند. حکومت نیز شایسته خردمندان و حکیمان است و اما ارسطو، عدالت را اعطای حق به سزاوار آن میداند و آن را فضیلتی میداند که به موجب آن باید به هرکسی آنچه را که حق و استحقاق اوست داد. فضیلت هر چیز در حد وسط است و این حد نیز حدی طبیعی است و طبیعت، خود نابرابر تلقی میشود و عدالت دنباله همین نابرابریها است. ارسطو به جای آنکه مانند افلاطون از عدل تعریف کلى ارائه دهد، مىکوشد تا با دقت علمی بیشتری انواع آن را برشمارد و این ناشى از روش تجربى و استقرایی وى و پرهیز از کلىنگرى است.<br /> <br />
خلاصه ماشینی:
نگرشی تطبیقی به مفهوم عدالت در فلسفه ی سیاسی افلاطون و ارسطو بهرام اخوان کاظمی چکیده با توجه به جایگاه مفهوم سترگ عدالت ، به عنوان یکی از مهم ترین و بنیادی تـرین غایات و اهداف کلیه نظام های سیاسـی و حقـوقی و نظـر بـه تأثیرپـذیری عمیـق فلاسفه سیاسی مسلمان از فیلسوفان یونانی، این نوشتار با روش توصیفی- تحلیـل ِاسنادی و نگرشی تطبیقی، پرسش خود را پیرامون معـانی گسـترده و نظریـات دو فیلسوف شهیر یونان ؛ یعنی افلاطون و ارسطو قرار داده و آن ها را به نقد می کشـد.
معروف است که فلسفه سیاسی اسلامی و فیلسوفان بزرگ مسلمان همانند ابونصـر فارابی، ابوعلی سینا، خواجه نصیرالدین طوسی و غیره ، از تعالیم و آرای فیلسوفان یونان همچون ارسطو و به ویژه افلاطون ، بهره برده اند و برخی در ایـن وادی چنـان راه افـراط پیش گرفته اند که معتقدند عقاید سیاسی بزرگ ترین فیلسوف سیاسی اسلام یعنی ابونصـر فارابی ـ که مقتدای غالب فلاسفه بوده است ـ یکسره برگرفته از آثار افلاطون ، بـه ویـژه کتاب جمهور اوست (حلبی،١٣٧٢: ١٢).
اولین سؤال و نقطه آغاز نظریه سیاسی او این بود: چه طور چنین اتفاقی روی داد؟ به این ترتیب اساسیترین سـؤال هـای کتـاب جمهـوری ایـن گونـه مطـرح شـد: عـدالت چیست ؟ جامعه سعادت بخش کدام است ؟ در ابتداییتـرین درجـه ، کـدام نظـم سیاسـی است که بهترین شهروند خود را ـ مثل آتن که سقراط را بلعیـد ـ اعـدام نمـیکنـد؟ در بالاترین درجه ، کدام نظم اجتماعی در حقیقت موطن مردمان خوب است ؟ افلاطـون در مقام آسیب شناسی جامعه یونانی، بیعدالتی را، عامل بحران مییابد؛ بحرانی کـه در پـی بیعدالتی زمامداران فاسد و جامعه ی ناعادله ی آتنی، باعث بینظمی اجتمـاعی و اعـدام سقراط به عنوان تجسم فضیلت بشری شده بود.