چکیده:
هدف این پژوهش، بررسی نظریههای وحی در فلسفهی سیاسی فارابی است و به این پرسش پاسخ میدهد که نظریه (یا نظریههای) فارابی دربارهی وحی چیست و چگونه این پدیده را تحلیل میکند؟ مدعای مقاله آن است که فارابی نظریههای متعدد و متفاوتی دربارهی وحی دارد. در این مقاله از روشهای استقرایی، تحلیلی و مقایسهای برای پژوهش در آثار فارابی استفاده شده و به این نتیجه رسیده است که وحی، موضوع اصلی فلسفهی سیاسی فارابی است. فارابی در آثار خود، نقش و جایگاه وحی را در کلیت فلسفهی سیاسی مطالعه میکند و ضمن برشمردن دو کارویژهی: "فرمانروایی" و "قانونگذاری" برای حکومت؛ نسبت ایندو کارویژه با وحی را بهتفصیل توضیح میدهد. نظریههای وحی فارابی، گاه درصدد تبیین چگونگی وحی احکام الهی به پیامبر و گاه ناظر به وحی الهی بهطور کلی است.
خلاصه ماشینی:
ترتیب آثار فلسفهی سیاسی فارابی براساس چگونگی ورود به موضوع وحی ـ و قرائن دیگری که وجود دارد ـ بهقرار ذیل است: "فصول منتزعه"، "تحصیلالسعاده"، "الملّه"، "السیاسهالمدنیه" و "مبادی آرای اهل المدینه الفاضله".
فارابی در "السیاسهالمدنیه" وحی را بهگونهی دریافت قوه قانونگذاری، و در "مبادی آرای اهل المدینه الفاضله" آن را بهگونهی فرایندی که درونداد آن دریافت کلیات، و برونداد آن ارائهی جزئیات است تصویر میکند.
جایگاه وحی در آثار فارابی ترتیب پنجگانهی فلسفهی سیاسی فارابی، با توجه به چگونگی پرداخت موضوع وحی و مطالب مرتبط با آن بهقرار ذیل است: "فصول منتزعه"، "تحصیل السعاده"، "الملّه"، "السیاسهالمدنیه" و "مبادی آرای اهل المدینه الفاضله".
فارابی در "مبادی آرای اهل المدینه الفاضله" معتقد است که شخص فاضل، معقولات را از عقل فعال دریافت میکند و سپس در طی فرآیندی، این معقولات، برای قانونگذاریهای اجتماعی در شرایط زمانی و مکانی به جزئیات تبدیل میشوند (همو، 1991: 122-126).
در تبیین "مبادی آرای اهل المدینه الفاضله" از وحی؛ سخن از افاضهی قوه نیست مگر اینکه افاضهی عقل فعال به ناطقهی نظری را قوه بهشمار آوریم و بهویژه به قرینهی گفتار فارابی در "السیاسهالمدنیه" و "فصول منتزعه"، اصطلاح قوه را هم ناظر به معقولات و کلیات و قواعد بدانیم.
از سویدیگر در "السیاسهالمدنیه" وحی تنها افاضهی قوه است (همان) و این تعبیر افاضهی قوه، بهصراحت، جزئیات را خارج ساخته است؛ در حالیکه در "مبادی آرای اهل المدینه الفاضله" جزئیات در طول افاضهی معقولات و کلیات واقع شده است (همو، 1991: 111-113 و 114-116 و 123-126).