چکیده:
تنگناهای اخلاقی صورتی خاص از تعارضات اخلاقیاند که در آنها، ارتکاب تخلّف اخلاقی گزیرناپذیر مینماید. در دهههای اخیر، فیلسوفان اخلاق در مواجهه با اینگونه تعارضات، به شیوههای متوسل شدهاند که برخی به رفع و برخی به حل تعارض میانجامد. رفع تعارض، برای انکار واقعی بودن دو راهه و حل آن با پذیرش واقعی بودن آن و بر فرض سنجشپذیری و متساوی الاطراف نبودن آنها مبتنی است. در این مقاله با رهیافت تحلیلی ـ منطقی، به بررسی و نقد ساختار و لوازم منطقی این شیوهها پرداختهایم. انکار انحصار تقسیم به دو گزینه و مواجهه فعّال و خلّاق برای جستجوی گزینههای دیگر، اصلاح و بازنگری در تشخیص وظایف، تصرف در تکالیف متعارض (مصالحه و تلافی)، تعلیق تکالیف به انتظار تغییر شرایط، جانبداری از یک طرف و جمع میان تکالیف، روشهای پیشنهادی برای مدیریت و رفع تعارضات ظاهری است. ترتیب یک نظام سلسله مراتبی از تکالیف و ارزشهای اخلاقی یا طبقهبندی میان آنها، استثناءکردن، تفکیک میان تکالیف واقعی و ظاهری، ترکیب دو رویآورد وظیفهشناسانه و غایتانگارانه، روشهاییاند که برای حل تعارضات واقعی پیشنهاد شدهاند.
Ethical limitations are a particular form of moral conflict in which immoral case of action is unavoidable. In recent decades, ethical philosophers have resorted to ways in which they encountered such conflicts, some eliminating the conflict and some solving the conflict. The elimination lies in the denial of the reality of the two ways and the solution lies in accepting its reality and is based on the assumption of being measureability and the state of the sides as not being identical. In this paper, with a rational analytical approach, we review and critique the logical structure and logic of these methods. Denial of the division as being limited to two options, active and creative meeting to seek other options, reform and reconsideration in determining functions, seizing conflicting duties (compromise and retaliation), suspending assignments waiting for appropriate circumstances, partiality to one side and harmonizing functions, proposed methods for management and eliminating apparent conflicts. Establishing a systematic order of functions and moral values or classifying them, excepting, separating real function from formal ones, harmonizing two functionalism and consequetialism may be regarded as the methods for solving the conflicts.
خلاصه ماشینی:
(رابینسون، 1378: 87) از اینرو شناختگرایان، مطلقگرایان، وظیفهگرایان قاعدهنگر و حامیان نظریه فطرت، برای اینکه خود را ملزم به تغییر یا اصلاح این مبانی معرفتی ندانند، با انکار امکان وقوع اینگونه تعارضات، با دو رویآورد با این مسئله مواجه شدهاند: ـ اصلاح شیوه زندگی و مدیریت تعارض؛ ـ ظاهری خواندن تعارضات و ارائه روشهایی برای رفع تعارض؛ بر پایه رویآورد نخست، عامل اصلی پیدایش این تعارضات، نحوه زندگی آدمیان و نافرمانی از موازین اخلاقی است و با داشتن یک نظام دقیق و سنجیده اخلاقی نیز، امکان بروز تعارض منتفی نیست و این تعارضات اخلاقی، بیش از آنکه «دلیلی» باشند، «علیاند».
در این مقاله، با تفکیک تعارضاتی که در قلمروی درونی و بیرونی یک سیستم اخلاقی رخ میدهد، به بررسی و نقد شیوههای رفع و حل تعارض پرداخته و نشان دادهایم برخی از روشهای ارائه شده برای حل تعارض، گرچه تخلف اخلاقی را موجه ساخته یا از میزان و درجه قبح آن میکاهد، ولی از سوی دیگر، شاهد و مؤید ناسازگاری برخی اصول موضوعه آن مکاتب و رخنههای درونی نظامهای اخلاقی است.
استثناء زدن/H2 با فرض تکثر ارزشهای اخلاقی، راهحل دیگر، وجود تعارض را دلیل آن میگیرد که اصول اخلاقی ما به اندازه کافی خاص نیستند و به جزئیات بیشتری نیاز دارند؛ همانطور که قانونهای اجتماعی با پیچیدهتر شدن اوضاع تخصیص میخورند و هر مادهای چندین تبصره پیدا میکند، قواعد اخلاقی نیز برای پاسخگویی به مواردی همچون تعارض تکالیف باید تخصیص خورده و موارد استثناء مشخص شود.