چکیده:
امیرارسلان از مهم ترین و معروف ترین قصه های عامیانۀ فارسی و یکی از نخسـتین آثـاری است که نشانه های تحول را از قصه به رمان در نثر فارسی نشان میدهـد. بـا وجـود اینکـه امیراراسلان متنی متاخر محسوب میشود و پژوهش های ارزشمندی نیز در این باب انجـام شده است ؛ اما هنوز بحث دربارة نام نقال و سال پیدایش آن لازم می نماید. از سـوی دیگـر بسیاری از محققان ترجمه و انتشار نخستین رمان ها به فارسی را چند سالی قبل از پیـدایش امیرارسلان و درنتیجه ظهور این نشانه های تحول را بیشتر تحت تاثیر رمان دانسته اند. نوشتۀ حاضر شامل دو بخش است : در بخش نخست به نقال و زمان پیدایش این قصـه میپردازیم و سعی میکنیم تا وجوه تاریک این انتسـاب را روشـن کنـیم و بـه دقـت سـال پیدایش اثر بیفزاییم . پس از روشن شدن این ابهامات به فضای فرهنگی پیدایش امیرارسلان با تکیه بر صنعت چاپ مـیپـردازیم و مـیکوشـیم بـا معرفـی نمایشـنامه هـا و رمـان هـای ترجمه شده ، در کنار سفرنامه های نوشته شده به فارسی، احتمال آشنایی نقال این قصـه را بـا این ژانرها بررسی کنیم . مسیری که اگر به درستی طی شود، تصویری منسجم و دقیق تـر از نقال و فضای فرهنگی پیدایش این قصه به دست میدهد.
خلاصه ماشینی:
ترجمۀ نمايشنامه در اين مدت دو نمايشنامه نويس آثارشان به فارسي ترجمه شد: مولير که ميزانتـروپ يـا گزارش مردم گريز وي با ترجمـۀ ميـرزا حبيـب اصـفهاني٤٢ (اسـتانبول : ١٢٨٦ق ) نخسـتين نمايشنامۀ ترجمه شده و منتشر شده به فارسي است (ملـک پـور، ١٣٦٣: ١/ ٣١٧) و فتحعلـي آخوندزاده که ابتدا جعفر قراچه داغي دو نمايشنامۀ او را ترجمـه و منتشـر کـرد (تهـران : ١٢٨٨ق ، ١٢٩٠ق ) و مدتي بعد اين دو را با چهار نمايشنامه و يک داستان ديگر از او در مجموعۀ تمثيلات به چاپ رساند (تهران : ١٢٩١ق ).
در سـال ١٣٠٤ق سه گونۀ متفاوت رمان به فارسي منتشر مي شود، اما آيا پيش از ايـن اطلاعـي از ترجمـۀ رمان در دست داريم ؟ بالايي ترجمۀ کنت مونت کريستو را از همۀ ترجمه ها قـديميتـر و نسخه هاي آن را «مربوط به سال هـاي ١٢٥٢ تـا ١٢٧٥» و انتشـار آن را در «١٢٧٠ش » دانسته است (١٣٧٧: ١٥٢).
نقيـب الممالـک بـه احتمال از سفرنامه هاي چاپ ايران سفرنامۀ دو نفـر جـز شـاه را ديـده اسـت : سـفرنامۀ 53 رضاقليخان هدايت به دليل جايگاه فرهنگـي او در دربـار (بامـداد، ١٣٧١: ٢/ ٣٩-٤٢) و سفرنامۀ فرهاد ميرزا معتمدالدوله – که به نوعي «نايب السلطنه شاه » در سفر نخسـت وي به فرنگ شده بود- (همان ، ٣/ ٩٠).
٥٨ اگر گزارش ها دربارة ترجمۀ نخستين رمان ها را نيز صحيح بدانيم ، با توجه بـه تـک نسـخه بـودن ايـن آثار، احتمال اينکه نقيب الممالک آن ها را ديده باشد، بسيار بعيد مينمايـد؛ امـا ترديـدي نيست که وي سفرنامه هاي اين عصر را ديده است .