چکیده:
هاوکینگ، فیزیکدان و کیهان شناس معاصر، در شماری از آثار خود کوشیده است تا با استفاده از پاره ای نظرات کیهان شناختی و ارائه نظریاتی جدید در این عرصه، بر خودبسندگی جهان و بی نیازی آن از خدای جهان آفرین استدلال کند. مقاله حاضر بنای آن دارد که مدعا و استدلالات او را در این زمینه به بحث بنشیند. سرانجام تحقیق این است که گمانه ها و مستندات هاوکینگ نه از ارزش و اعتبار علمی برخوردار است و نه بر فرض صحت و اعتبار، بر مطلوب وی دلالت می کند.
خلاصه ماشینی:
ممکن است برای اثبات ازلی بودن ماده نخستین به مدل نوسانی جهان استناد شود، همچنانکه برای اثبات ازلی نبودن آن به نظریه مهبانگ استناد شده است؛ لیکن چنین استدلالی با دو اشکال روبروست: یک اینکه زمانی نظریهای از نظر علمی قابل استناد است که بر دیگر نظریههای رقیبب فراز آمده و آنها را ابطال کند؛ در حالی که حتی اگر هیچ دلیلی بر تفوق نظریه مهبانگ در کار نباشد، حداقل اطلاعات علمی موجود دلیل قانع کنندهای بر تقدم یکی از این دو بر دیگری وجود ندارد.
2. اگر آنسان که هاوکینگ معتقد است وجود جاذبه و قوانین طبیعت برای پیدایش جهان کافی است، باز این سوال وجود دارد که چرا و چگونه جاذبه و قوانین طبیعت وجود دارند؟ چرا ماده، انرژی و دیگر اشیاء هستند؟ خود جاذبه و قوانین فیزیکی عدمی و خلإ محض نبوده و باید قائم به چیزی باشند، پس آن چیست و آیا طرح و اراده خدایی در پدیدآیی آن و خاصیت شگفت انگیزش وجود ندارد؟ یا آنها واجب الوجود بالذاتاند و نامعلول؟ به عبارت دیگر خودآفرینی جهان و نظام پذیری آن به شکل کنونی دوگونه قابل تصویر است: یکی خودآفرینی ماده اولیه و قوانین حاکم بر آن و مناسباتی که در روابط پدیدههای جهان شکل میگیرد؛ و دیگری خودآفرینی مبتنی بر وجود ماده اولیه و قوانین حاکم بر آن، که زیرساخت مناسبات پسین حاکم بر متغیرهای طبیعی است.
انگاره چندجهانی<FootNote No="17" Text=" Multiple universe"/> هاوکینگ، منحصر به فرد و برای زیست انسان بودن نظم شگفت انگیز این جهان را دلیل خداباوران بر مخلوق بودنش انگاشته و در نفی آن مدعی است کشف منظومههای دیگری نظیر منظومه خورشیدی ثابت کرده است منظومه ما که دربرگیرنده یک خورشید و سیارههایی است که پیرامون آن میچرخند، یک پدیده منحصر به فرد نیست.