چکیده:
این پژوهش، نقش مردم در نظام سیاسی مردم سالاری دینی (اسلامی) را از
پایگاه دانش فلسفه تبیین خواهد کرد و نشان خواهد داد که چگونه "حق مردم"
و "حق خدا" در تعیین رهبر با یک دیگر سازگاری دارند. تبیین این مساله، که
یکی از غامض ترین و مهم ترین مسائل فلسفه ی سیاسی اسلام است، نوآوری این
پژوهش می باشد و می تواند به بسیاری از مسائل مشابه در مردم سالاری دینی پاسخ
دهد. این پژوهش بر این پیشفرض استوار است که نظام سیاسی اسلامی - در
عصر غیبت - دارای محتوای خداسالاری و شاکله ی مردم سالاری است و این
مدعا را اثبات می کند که در نظام مردم سالاری دینی (اسلامی)، مردم در راستای
داشتن حیات طیبه، با اراده ی خویش و با استفاده از حق "تعیین سرنوشت"
خواست خدا را بر خواست خود مقدم می دارند؛ لذا در نظام مردم سالاری دینی،
میان اراده ی خدا و اراده ی مردم تعارضی وجود ندارد. در این نوع نظام سیاسی،
مردم هم در حدوث و هم در بقای حکومت دارای نقش موثرند؛ زیرا رای مستقیم
یا غیرمستقیم اکثریت آن ها در همه ی شئون حکومت - در چارچوب مکتب
اهل بیت(ع)- ملاک عمل واقع می شود. داده های این پژوهش با روش کتابخانهای
گردآوری شده و شیوه ی تحلیل مساله، شیوه ی عقلی است.
خلاصه ماشینی:
مردمسالاري ديني؛ تناقض يا واقعيت؟ اولين گام در راستاي تبيين نقش مردم در نظام سياسي مردمسالاري ديني (اسلامي)، يافتن پاسخ اين پرسش است كه آيا مردمسالاري ديني، آنهم از نوع اسلامي، عنواني خودمتناقض است يا صحيح؟ چراكه از يكسو متفاهم از عنوان "مردمسالاري"، خواست آزاد و مطلق بيشتر مردم جامعه در امر حكومت، بهويژه در مسألهی تعيين فرمانرواست؛ و از سويديگر، متفاهم از دينيبودن محتواي حكومت، مردم هيچگونه حقي در تعيين سرنوشت خود، مخصوصاً در مورد تعيين حاكم، ندارند.
اينك ميخواهيم بدانيم: آيا محتواي خداسالاري در نظام سياسي اسلامي در زمان حاضر، يعني در عصر غيبت، بهمعناي نفي نقش مردم در اين نظام است؟ اگر مردم در اجراي اجتماعي محتواي دين نقش دارند، اين نقش تا چه اندازه است؟ پيش از بيان پاسخ اين پرسش، بايد از فلسفهی آفرينش انسان،راه رسيدن او به سعادت و جايگاه حقِ او در تعيين سرنوشت خود آگاهباشيم: هدف از آفرينش انسان همهی ما انسانها مخلوق خداي متعال هستيم.
نظريهی عقلي ولايت فقيه پاسخ عقل به پرسش بالا در فرض پيشگفته آن است که چون پیشتر، برنامهی دين از طرف خدا بهوسيلهی پيامبر و امام در دسترس مردم قرار داده شده است، در عصر غيبتِ پيشواي معصوم(ع) نیز كسي بايد مديريت جامعه را برعهده بگيرد كه بيشترين شباهت را به انسان كامل - يعني پيشواي معصوم - در امر ادارهی جامعه داشته باشد.