چکیده:
هرچند سای بابا خواسته است با تعابیر «عشق»، «خداوند»، «الوهیت» و «انسان»؛ انسان های جهان را مظاهر خداوند ببیند، اما تعابیری که به کار می برد، مانند «تجسمی از الوهیت»، «عشق، خداست و خدا عشق» و نیز با توجه به مجموع تعالیم او، نتوانسته است مفهوم والای عشق را به روش عرفان اسلامی بیان کند و بیشتر از آموزه های هندوئیسم و یوگا تاثر پذیرفته است. سای بابا به جای اینکه به تبیین عشق حقیقی و الهی برتر بپردازد، سخنان خود را به سمت عشق مجازی ظاهری در قالب اهداف صرف بشری؛ مانند احترام و دوستی همه انسان های جهان با یکدیگر برده است و این در واقع، برخاسته از عواطف و هیجانات انسانی است که مرکب از تمایلات جسمانی و حس اجتماعی است و غالبا جزو شهوات محسوب می شود.
Although Sai Baba tries to see the people of the world as God's manifestations, with the words "love", "God", "divinity," and "man", but the interpretations that he uses, such as "the image of divinity", "love is God, and God is love" and also according to his total teachings show that he has not been able to express the supreme notion of love in the way of Islamic mysticism. He is more impressed with teachings of Hinduism and Yoga than Islam. Instead of explaining the true love or divine love, Sai Baba has surrendered his words to apparent virtual love in the form of mere human beings, such as respect and friendship of all human beings in the world. This kind of love is in fact derived from the emotions and human excitement which consists of physical and social sentiment and is often considered as a lust.
خلاصه ماشینی:
"مطابق این آموزه، هنگامی که سالک همواره در دل عشق خدا را داشته باشد، در نهایت به مقامی میرسد که دیگر تمایزی میان بهکته (سالک) و بهگوان (خدا) باقی نمیماند و سالک خود خدا میگردد؛ بنابراین، نمیتوان وحدت وجود از دیدگاه سایبابا را مطابق با وحدت وجود پذیرفته شده در عرفان اسلامی قلمداد کرد؛ زیرا تمایز ذات میان خالق و مخلوق چنان در اسلام دارای اهمیت است که امام علی (ع)، در یکی از خطبههایشان در باب تبیین توحید الهی، میفرماید: «راهنما به سوی او، نشانههای اوست؛ وجودش، اثبات اوست؛ شناختش به یگانه دانستن اوست و یگانه دانستنش به فرق نهادن بین او و آفریدگان اوست و فرق نهادن، به جدایی در صفات است، نه به جدایی در کنار بودن؛ او پروردگار آفریننده، نه پروریده آفریده است؛ هر آنچه تصور شود، او بر خلاف آن است» (طبرسی، 1403، 1: 201).
5. یکی از ابهامات موجود در سخنان سایبابا درباره عشق این است که او به عشق دعوت میکند، اما هیچگاه در مورد این دعوت توضیح نمیدهد و خواننده نمیداند که از کجا باید آغاز کند و به کجا منتهی میشود و نتیجهای هم که بیان میکند به مقولات ظاهری مانند صلح، جمع شدن انسانها کنار هم و دیگر امور ظاهری اجتماعی اشاره میکند که اینها تنها اهداف بشری است نه الهی؛ اما در عرفان اسلامی نه تنها خود عشق، مبدأ و مقصدی مشخصی دارد، بلکه به عاشق، هدف و جهت هم میدهد."