چکیده:
مباهته اصطلاحی فقهی است که از عبارت «باهتوهم» در روایت منقول از پیامبر اکرم
گرفته شده است. از حیث فقهی برخی آن را به معنای «تهمت زدن» دانستهاند و با استناد به آن حکم به جواز بهتان و دروغبستن به اهل بدعت دادهاند ولی بعضی دیگر آن را به معنای «استدلال محکم و مبهوت کننده» دانسته و در نتیجه حکم به عدم جواز «بهتان» به اهل بدعت دادهاند. پرسش این است که آیا مباهته مستنبط از روایت، به معنای استدلال محکم و اعجاب انگیز است و یا بهتانزدن به اهل بدعت؟ و به فرض جواز فقهی بهتانزدن به اهل بدعت از باب مصلحت، آیا مصلحت ادعایی در عصر تبادل اطلاعات و فعالیتهای رسانهای که دارای ویژگی اقناع کنندگی، گستردگی دامنه و نفوذ، شفاف سازی و در عین حال قابلیت استفاده ابزاری است نیز وجود دارد یا خیر؟ و آیا در نظام حقوق رسانهای مبتنی بر قوانین موضوعه نیز چنین امری مجاز است یا خیر؟باور این است که ملاک فقهی قائلین جواز بهتان به اهل بدعت، «مصلحت» ایجاد تنفر و دور کردن مردم از پیروی بدعتگذاران بوده، لکن در حال حاضر «تبدّل ملاک» حاصل شده و بهتانزدن به اهل بدعت نه تنها محقّق چنین مصلحتی نیست، بلکه آشکارشدن دروغ زمینه مظلوم نمایی و تبلیغ به سود بدعتگذاران را فراهم میکند و «مفسده» وهن اسلام و بیاعتمادی به مسلمین را در پی دارد. در بعد حقوقی، حکومت عهده دار اجرای احکام حدود و تعزیرات است و نظر به اصل قانونیبودن جرم و مجازات و عدم جرم انگاری مصادیق بدعت، بدعتگذاربودن شاکی، سبب اباحه یا عذر قانونی معافیت بهتان زننده نیست.
خلاصه ماشینی:
پرسش این است که آیا مباهته مستنبط از روایت، به معنای استدلال محکم و اعجاب انگیز است و یا بهتانزدن به اهل بدعت؟ و به فرض جواز فقهی بهتانزدن به اهل بدعت از باب مصلحت، آیا مصلحت ادعایی در عصر تبادل اطلاعات و فعالیتهای رسانهای که دارای ویژگی اقناع کنندگی، گستردگی دامنه و نفوذ، شفاف سازی و در عین حال قابلیت استفاده ابزاری است نیز وجود دارد یا خیر؟ و آیا در نظام حقوق رسانهای مبتنی بر قوانین موضوعه نیز چنین امری مجاز است یا خیر؟باور این است که ملاک فقهی قائلین جواز بهتان به اهل بدعت، «مصلحت» ایجاد تنفر و دور کردن مردم از پیروی بدعتگذاران بوده، لکن در حال حاضر «تبدّل ملاک» حاصل شده و بهتانزدن به اهل بدعت نه تنها محقِّق چنین مصلحتی نیست، بلکه آشکارشدن دروغ زمینه مظلوم نمایی و تبلیغ به سود بدعتگذاران را فراهم میکند و «مفسده» وهن اسلام و بیاعتمادی به مسلمین را در پی دارد.
و احتمال دارد كه آن [جمله] را بر ظاهرش ابقا كرد، يعنى اين كه به خاطر مصلحت، دروغ بستن بر آنها جايز باشد؛ زيرا مصلحت دوركردن و رماندن مردم از اين گونه افراد، قوى تر از مفسده دروغ است (انصاری، 1415، ج۲، ص۱۱۸) سید خویی در پاسخ به این سؤال که آیا میتوان مخالفان و اهل بدعت را با نسبتهای ناروا و عیب ـ و ایرادهایی که در آنها نیست، «هجو» کرد؟ گفته است: هرچند دروغ حـرام است ولی گاه «مصلحـت» اقتضـا میکند که به آنها «تهمـت» زده شـود و بـرای مفتضـح شدنشان، کارهای زشتی که نکردهاند، به آنها نسبت داده شود، تا مردم متدیّن عوام، از آنها فاصله بگیرند و تحت تاثیر آنان واقع نشوند (خویی، ج۱، ص۷۰۱) مرحوم گلپایگانی( نیز بهتان و افترا به اهل بدعت را جائز دانسته و جواز کذب را از باب مصلحت سقوط اعتبار بدعتگذار و افتادن وی از چشم مردم دانسته که به سمت وی نروند و گمراه نشوند وگرنه بهتان و دروغ فی نفسه جائز نیست.