چکیده:
این مقاله به تحقیق حقیقت زمان در اندیشهی ملاصدرا میپردازد. در چارچوب فلسفه اسلامی، پرسش از حقیقت یک چیز درواقع پرسش از نحوه وجود خاص آن چیز است. و پاسخ به این پرسش یک پژوهش هستیشناختی را ایجاب میکند. ملاصدرا نیز حقیقت زمان را از چشمانداز هستیشناختی مورد تامل و تفکّر قرار داده است. از اینرو، پژوهش حول دو محور هستیشناسی زمان (شامل بررسی حقیقت زمان، استدلالها، مسالهی «آن»)، و معرفتشناسی زمان سامان یافته است. بر این اساس، این طرحواره میکوشد حقیقت زمان را در بطن ساختار متافیزیکی فلسفه ملاصدرا روشن سازد.
خلاصه ماشینی:
"(همان، ج3، ص93) علامه طباطبایی در حاشیهی این برهان میگوید: این استدلال ـکه ابنسینا آن را در سماع طبیعی شفا آوردهـ مقتضی آن است که هر حرکتی برای خود زمانی داشته باشد که با آن اندازهگیری میشود و این زمان غیر از زمان دیگر حرکات است، همانطور که خود حرکات نیز با هم متفاوت اند و نسبت هر زمانی با هر حرکت ویژه و خاص همانند نسبت جسم تعلیمی با جسم طبیعی است...
» (همان، ص 94) زمان برای قدما مقدار حرکت دوری وضعی فلک است ولی نزد صدرا مقدار وجود طبیعی متجدد بنفسه است، یعنی مقدار تجدد و تبدل ذاتی وجود طبیعی است: «والوقت المذکور [زمان] من جملة الممکنات، فانه مقدار الحرکة الدوریة الفلکیة عندهم، و عندنا مقدار الوجود الطبیعی المتجدد بنفسه، فلایتقدم علی جمیع الممکنات.
(قطبالدین شیرازی، 1388، ص342) با اینکه صدرا حقیقت زمان را امری متجدد و متصرم میداند که متقدم و متأخر آن هیچ گاه با هم جمع نمیشوند، اما در تراز دیگری از وجود و در مرتبه دیگری از بودن یعنی در افق دهر برای وجود زمان وحدت اجتماعی قائل است و این نحوه از وجود برای زمان حقیقی است.
از آنجا که صدرا به حرکت در جوهر اشیاء مادی قائل است، و هر جوهری حرکت خاص خود را دارد، پس چگونه است که گاهی برخی از این زمانها بر هم منطبق اند؟ یعنی همزمانی میان جواهر متحرک چگونه قابل تبیین است؟ زمان مقدار حرکت است، و به تبع آن، زمان بر اساس حرکت جسم متحرک و مسافت آن متعدد میشود."