چکیده:
علما و فلاسفه سیاسی همواره حاکمیت دولت را به عنوان عنصر اساسی در ساخمتار دولت موردبررسی
قرار دادهاند. اگرچه از حاکمیت دولت به عنوان قدرت بلامنازع یاد شده اما همین قدرت در عرصه
بینالملل چالشهایی را به وجود آورده است. یکی از این چالشهای عمده در حوزه حقوق مخاصماتی
اتفاق افتاده که در عصر حاضر شمار روزافزونی از آنها را در جهان» بهویژه خاورمیانه شاهد بودهایم.
سوّالی که به دنبال پاسخ به آن هستیم ارتباط میان حاکمیت و توسعه حقوق مخاصمات مسلحانه غیر
بینالمللی است و اینکه چه مفهوم این دو متغیر را به هم مرتبط می کند. روش مورداستفاده ما در این
نوشتار روش تحلیلی-انتقادی است. اگرچه علمای سیاست و حقوق بینالملل هر یک به جنبهای از این
مفاهیم اشاره کردهاند اما تاکنون نظری در این خصوص مبنی بر یافتن مفهوم مرتبط کننده حاکمیت و
توسعه حقوق مخاصمات ابراز نشده است. با توجه به اینکه حاکمیت دولتهای تابع نظم پساوستفالیایی از
سویی با مفهوم منافع ملی گره خورده و از سوی دیگر همچون سدی در برابر حقوق مخاصمات مسلحانه
غیر بینالمللی ایستاده است» میتوان این گونه استنتاج کرد که یکی از اساسیترین موانع در راه توسعه این
رشته نوپا از حقوق» حاکمیت خارجی است که بر اساس منافع ملی توجیه میشود. لذا ضروری است تا
این مفهوم مورد بازخوانی قرار بگیرد.
خلاصه ماشینی:
"با توجه به اینکه حاکمیت دولتهای تابع نظم پساوستفالیایی از سویی با مفهوم منافع ملی گره خورده و از سوی دیگر همچون سدی در برابر حقوق مخاصمات مسلحانه غیر بینالمللی ایستاده است، میتوان اینگونه استنتاج کرد که یکی از اساسیترین موانع در راه توسعه این رشته نوپا از حقوق، حاکمیت خارجی است که بر اساس منافع ملی توجیه میشود.
درنهایت با این دیدگاه مواجه میشویم که عدم توسعهیافتگی حقوق مخاصمات مسلحانه غیر بینالمللی که امروز بیشازپیش گریبان گیر جوامع بشری و بهویژه کشورهای خاورمیانه بوده، عنصر حاکمیت خارجی دولتها است که رابطه تنگاتنگی با مفهوم منافع ملی مییابد.
با پایان جنگ جهانی دوم، ایالاتمتحده نیز خود را در شمار قدرتهای استعمارگر وارد کرد و همچون سایر رقبای استعمارگر حمایت از حکومتهای استبدادی را در پیش گرفت؛ اما با پدیدار شدن جنبشهای ضد استبدادی و استعماری منافع این قدرتها به خطر افتاد و به دنبال آن درگیریهای غیر بینالمللی متعددی به وقوع پیوست؛ چراکه از سویی نهضتهای رهاییبخش ملی در جهت نابودی استعمار خارجی شکل گرفته بودند و از سوی دیگر قدرتها غربی حاضر به تسلیم خواستههای این افراد نبودند و به سوی حکومتهای استبدادی که منافع آنها را تأمین میکردند متمایل بودند.
بنابراین از یکسو شاهد این موضوع هستیم که دولتها برای توجیه رفتار خود دست به دامان مفهوم منافع ملی میشوند و از سویی دیگر این حاکمیت ملی دولتها است که مانع از توسعهیافتگی حقوق مربوط به مخاصمات مسلحانه غیر بینالمللی میشود."