چکیده:
شاهنامه در عین تعدد و گستردگی منابع، بهصورتی منظم منسجم در یک کلّ یگانه و یکپارچه سروده شده است. انعکاس این انسجام و یکپارچگی را در پنجاه دوره حکومتی در کلّ اثر میتوان مشاهده کرد. دورههای پادشاهی از ساختاری همآهنگ و مشترک برخوردار است. محقق با این فرض که آغاز حکومت در شاهنامه دارای ساختاری یکپارچه و یکسان است بهروش تحلیلی و تطبیقی به بررسی و تطبیق این دورههای پادشاهی پرداخته است. برآیند حاصل از پژوهش نشان میدهد که ساختار آغاز حکومتها در شاهنامه از هشت الگوی مشترک پیروی میکند. سعی فردوسی در اثر پایبندی و استواری به این الگوهاست. گویا این شیوه برای بیان تفکّر اصلی شاهنامه بهصورت خط یا رشتهای در خلال اثر کشیده شده و موقعیّتهای مهم را بههم پیوند داده است. این الگوها عبارتاند از:1- بر تخت نشستن پادشاه؛ 2- مجلسآراستن؛ 3- سخنرانیکردن؛ 4- منشور حکومت پادشاه؛ با نام یزدان آغازکردن؛ 5- فرّه ایزدی داشتن؛ 6- آفرین خواندن بزرگان پادشاه را؛ 7- مدّت حکومت پادشاه.
Despite the numerous copies of Shahnameh and its vast sources it had been coherently and systematically composed in a wholesome manner which rendered this masterpiece universal. The reflection of this coherence and consistency is evident in fifty reigns throughout the work. In terms of structure the durations of reigns are treated equally, hence this article deals with the analytic and comparative study of the reigns. The outcome of the study shows that the structure of commencement of sovereignty in Shahnameh follows eight common patterns and Ferdowsi’s attempt throughout the work had been to adhere to those patterns in order to convey his main objective. The patterns are seen as:
1- The accession of the monarchs to the throne 2- setting out feasts 3- giving speeches 4- declaration of monarch’s sovereignty 5- exalting God, the lord of wisdom before everything else 6- having divine Farr (God-given glory) 7- nobles praising the kin g 8- duration of reign.
خلاصه ماشینی:
٢-١-١-شواهدی از تاج گذاری و بر تخت نشستن پادشاهان ٢-١-١-١- پادشاهی وتاج گذاری و به جای نیا نشستن هوشنگ جهـان دار هوشنـگ با رای و داد به جای نیـا تــاج بـر سـر نهــاد (فردوسی ،١٣٨٦: ٢٩/١) ٢-١-١-٢- پادشاهی وتاج شاهنشاهی آراستن فریدون به رسـم کیـان گـاه و تخت مهـی بیاراست بـــا تــاج شـاهنشـهی بـه روز خجسته ســر مهـر مـاه به سـر بـر نهـاد آن کیـانی کـلاه (همان : ١/ ٨٩) ٢-١-١-٣- پادشاهی منوچهر فردوسی برای منوچهر دو مرتبه از تاج نهادن و بر تخت نشستن سخن میگوید: یک مرتبه در پایان حکومت فریدون و یک مرتبه در آغاز حکومت منوچهر: منوچهر بنـهــاد تــاج کیـان به زنـار خونیـن ببستــش میـان مرتبه دوم : به هشتــم بیـامد منوچهر شـاه بـه سر بـر نهــاد آن کیـانی کلاه (همان : ١ /١٦١) این الگو ادامه پیدا میکند تا آخرین پادشاهی؛ یعنی پادشاهی یزدگرد کـه بـر تخـت مینشیند وکلاه بزرگی بر سر مینهد: چو بر خسروی گـاه بنــشست شـاد کـلاه بــزرگی بــه سر بــر نهــاد (همان : ٨ /٤١٠) ٢-٢- الگوی دوم : مجلس آراستن دومین الگویی که در شاهنامه تکرار میشود در آداب جلوس است و در آن پادشاه به محض نشستن بر تخت ،گروهی از بزرگان را فرا میخواند تا منشور حکومت خود را در حضورآنان مطرح کند .
بیش تر پادشاهان در شاهنامه دارای فره ایزدی هستند و معمولا در آغاز حکومت یا در زمان کودکی یا در بدو تولد فر به آن ها داده شده است و گروهی نیز در آغاز حکومت این فر به آنها داده میشود:١-کیومرث (فردوسی،١٣٨٦: ١/ ٢٢)؛ ٢- هوشنگ (همان : ١/ ٣١)؛ ٣- طهمورث (همان : ٣٦/١)؛ ٤- جمشید (همان : ١/ ٤١) که فر یزدان از او بگشت (همان :١/ ٤٥)، ضحاک نمیتواند فر داشته باشد؛ چون ایرانی نیست .