چکیده:
نوشته حاضر به معرفی و بررسی ساختاری و محتوایی کتاب المذاهب الادبیة والنقدیة عند العرب والغربیین اثر دکتر شکری محمد عیاد می پردازد و این اثر با توجه به مولفه های تعریف شده یعنی عنوان، انسجام منطقی، اصالت موضوع، استنادها و ارجاعها، و رعایت بیطرفی علمی نتوانسته خوب عمل کند و ضعفهای زیادی در آن دیده میشود. کتاب دکتر محمد عیاد را، همچنانکه خود م ولف نیز در مقدمه اشاره میکند، نمیتوان یک
کتاب تطبیقی، که به معرفی مکاتب نقدی و ادبی عربی و غربی پرداخته، درنظر گرفت، بلکه این کتاب نوعی
رهیافت م ولف و، حتی میتوان گفت نوعی تفسیر به رای وی، در مورد مکاتب ادبی و نه نقدی است و در بین
مکاتب نقدی فقط به کلاسیک و رمانتیک و واقعگرایی پرداخته است، چه اینکه م ولف در مقدمه اشاره میکند
که در این کتاب به جنبه های فلسفه این سه مکتب مذکور با روش تحلیلی پرداخته است. از مهمترین نتایج
دست یافته، عدم انسجام و نظم منطقی و عدم همخوانی محتوا با بخشها و فصلهای کتاب است. میتوان
توجه به جنبه های تحلیلی و فلسفی مکاتب ادبی و اهمیت آن را، که کمتر ذکر آن رفته، از ضرورتهای
پرداختن به این کتاب دانست و از اهداف این مقاله آشنایی محققان با کتاب مذکور و رهیافت های مولف در
این زمینه است.
خلاصه ماشینی:
اين کتاب يک تقديم و چهار بخش و يک خاتمـه دارد کـه در ٢٢١ صفحه تدوين شده است ؛ بدين ترتيب : نويسندٔە کتاب در قسمت تقديم از اولين کتابي که به مکاتب غربي و عربي پرداخته ، يعني کتاب تاريخ علم الأدب عند الإفرنج والعرب اثر روحي خالدي ، که در ١٩٠٤ منتشر شده، ياد کرده و مـدعي اسـت کـه نقـد مفهـوم مکتب را متبلور ميکند.
در بخش اول ، نويسنده از بخش يا فصل با عنوان المقالة ياد ميکنـد و عنـوان آن في أن مناقشاتنا حول المـذاهب الأدبيـة المعاصـرة تعکـس موقفـا تاريخيـا مـن ثقافـة الغرب است که در ابتداي همان فصـل از عبـاس محمـود عقـاد سـخني را، مبنـي بـر اينکه مکاتب فکري و ادبي سوغات غرب است ، نقل کرده و عنوان هاي اين فصـل بـه ترتيب شامل موارد زير است : - أزمة الحضارة از صفحۀ ١٠ تا ١٦.
ب) انسجام و نظم منطقي طرح ما گر ناقص و گـر ابتـر اسـت علــت اصــليش فکــر مضــطر اســت (ماحوزي ، ١٣٨٣: ٩٧) نوعي نقص و عدم انسـجام بـر تمـامي ارکـان کتـاب سـايه انداختـه و باعـث شـده نويسنده نتواند طرحي را که در ذهن داشته است ، در اين کتاب پياده کند؛ مثلاً عنوان کتاب المذاهب الأدبية والنقدية عند العرب والغربيين با عنوان هـاي هـر بخـش بسـيار متفاوت است ؛ مثلاً در بخش اول مناقشتنا حول المـذاهب الأدبيـة المعاصـرة تعکـس موقفاً تاريخياً من ثقافة الغرب فصل هايي مانند الواقعية الجديدة و الجيل الضائع آمـده ً و صحبت از الإشتراکية و المارکسية است و واقعا مخاطـب نمـي دانـد متنـي داسـتاني ميخواند يا مکتب ادبي رئاليسم را و يا اصول نظري فلسفۀ چپ را مطالعه ميکند.