چکیده:
غزل استوارترین گونه شعر غنایی و نغمهای است نوازنده که از دل برمیخیزد و پشتوانهای جز عاطفه رقیق بشری ندارد. این مقاله کوششی است بهمنظور شناخت و معرفی هنر غزلسرایی ابوفراس، شاعر نامدار حمدانی، و تحلیل عوامل و انگیزههای موثر در ساخت این گونة شعری. این مفهوم اصیل به دو صورت «نسیب» و «پارههای کوتاه مستقل» در شعر سراینده بروز یافته که در این جستار، با تعیین شمار ابیات و تصاویر بلاغی بهکاررفته در هر کدام و نیز با استناد به شواهد و روایات تاریخی، به بیان ویژگیهای گوناگون آنها پرداخته شده است. تحلیل محتوایی نشان میدهد که غزل مستقل شاعر بیشتر بهمنظور سرگرمی و درراستای همراهی با روح عصر سروده شده و تغزل او، با آنکه ازحیث تصاویر شعری رویکردی سنتی دارد، ازنظر بافت روانی دارای امتیازاتی است که شرایط روحی و شخصیتی شاعر را به نمایش میگذارد و اغلب با موضوع محوری قصاید هماهنگ است.
خلاصه ماشینی:
تحليل محتوايي نشان ميدهد که غزل مستقل شاعر بيشتر به منظور سرگرمي و درراستاي همراهي با روح عصر سروده شده و تغزل او، با آنکه ازحيث تصاوير شعري رويکردي سنتي دارد، ازنظر بافت رواني داراي امتيازاتي است که شرايط روحي و شخصيتي شـاعر را بـه نمايش ميگذارد و اغلب با موضوع محوري قصايد هماهنگ است .
نمود غزل در شعر ابوفراس اين معني ، ازحيث ساختار، به دو صورت قطعه هاي مستقل و نسيب در ديوان شـاعر جلوه کرده و محتواي آن بيشتر بر رابطۀ بين عاشق و معشوق و احوال و عادات هر کدام در قلمرو عشق متمرکز است .
اين تصاوير، آرايه هايي بلاغي است که سابقۀ کاربردشـان را ميتوان به وفور در سروده هاي کهن عربي ، بـه ويـژه در تغـزلات عصـر جـاهلي ، جست ، امّا اگر همين سروده ها ازحيث دلالت هاي مختلف مورد توجـه واقـع شـوند، گاه چون آينه اي چهرة راستين شاعر و تصـوير روحيـات و دلبسـتگي هـايش را در عرصۀ زندگي به نمايش ميگذارند و گـاه تصـوير دردهـا و درخواسـت هـايش را از پشت فضاي مه گرفته و رمزآلود سخن و در بافتي هماهنگ با ديگر اغراض قصـيده نمودار ميسازند.
شاعر، ضمن ده بيت ، نسيبي سرد و بيروح سروده و، در خيال سرد خويش و به تقليد از روند معمول و سنتي شعر عربي ، ويرانۀ فرسودة دلـدار را خطـاب کـرده و از ريزش اشک و سرزنش ملامت گر سخن به ميان آورده و بالاخره از دو معشوق نـام برده است که اين موضوع آشکارا صدق و صفاي عشق راستين را نفي ميکند: کمْ وِدادٍ حرمْتُهُ أُمّ عمْروٍ و وِدادٍ منحْتُهُ أسْماء (همان منبع ).