چکیده:
گزارشهای موجود در قدیمیترین کتابهای تألیف شده در خصوص هِجای مصاحف (همچون کتاب المُقنِع ابوعمرو الدانی)، کاربرد شیوههای املای متفاوت یک واژه خاص در مواضع معینی از متن قرآن را امری قاعدهمند و ثابت در جایجای مصحف معرفی میکنند؛ بهگونهای که به نظر میرسد هنگام کتابت متن قرآن باید از آن قواعد پیروی کرد. اما تطبیق بسیاری از گزارشات با شواهد متعددی از کهنترین نسخههای قرآنی بهجا مانده از سه قرن نخست اسلامی، گزارشهای موجود در این کتابها را نقض کرده و نشان میدهد که کاتبان نخستین مصاحف قرآن در چگونگی املای برخی از کلمات قرآن همداستان نبودهاند. از سوی دیگر، مطالعه قواعد نگارش در نقوش و مکتوبات جاهلی سده نخست پس از اسلام نشان میدهد که کتابت مصحف در مواردی همچون اعجامِ گاهبهگاه برخی حروف همساننوشت، حذف یا اثبات الف میانی در کلمات، رسم تاء تأنیث با تاء کشیده یا به شکل مدوّر، جایگزینی الف ممدود با الف مقصور، مشابه این نقوش است و قاعده مُطّرِدی در شیوه اعجام و املای کلماتی خاص، چه در کتابت مصاحف و چه غیرِ آن وجود نداشته است. بنابراین مشاهده چنین عملکردی از سوی کاتبان، گفته فرّاء را مبنی بر عدم التزام نخستین کاتبان عرب به یک شیوه واحد در کتابت تأیید میکند.
The reports extant in the oldest written books on the Qur’an’s spelling (such as Abū ‘Amr al-Dānī’s al-Muqni‘)، introduce the application of different spelling styles of a particular word in certain positions of the Qur’an’s text as enjoying methodical and constant rules throughout the Qur’an، to such an extent that it seems that these rules are to be followed while copying the text of the Qur’an. However، comparison of many reports with various evidences from the oldest copies of the Qur’an extant from the early three Islamic centuries contradicts the reports presented in these books and shows that the scribes of the early copies of the Qur’an were not unanimous in the spelling of some of the Qur’an’s words. On the other hand، the study of the writing rules in the pagan figures and written texts of the first century of the post-Islamic period indicates that writing copies of the Qur’an in such instances as occasional i‘jām (marking a consonant with diacritical points) of some similarly scribed letters، omission or retainment of the middle alif in words، drawing the feminine tā with long tā in circular form، substituting prolonged alif with abbreviated alif are similar to these figures and there has not been a universal (muṭṭaradī) rule in style of i‘jām and spelling specific letters، either in copying the Qur’an or other than that. Therefore، noticing such a practice by the scribes would confirm Farrā‘’s view concerning non-commitment of the early Arab scribes to a single style in copying.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر، مطالعه قواعد نگارش در نقوش و مکتوبات جاهلی سده نخست پس از اسلام نشان میدهد که کتابت مصحف در مواردی همچون اعجام گاهبهگاه برخی حروف همساننوشت، حذف یا اثبات الف میانی در کلمات، رسم تاء تأنیث با تاء کشیده یا به شکل مدور، جایگزینی الف ممدود با الف مقصور، مشابه این نقوش است و قاعده مطردی در شیوه اعجام و املای کلماتی خاص، چه در کتابت مصاحف و چه غیر آن وجود نداشته است.
لااقل میتوان مطمئن بود که در سه قرن نخست اسلامی، چنین قاعده کلی آنچنان که این کتابها نشان میدهند، در کتابت مصاحف رعایت نمیشده است و با مشاهده عدم یکنواختی در املای مصحف، میتوان پیبرد که کاتبان مصاحف همگی در هجای برخی از کلمات قرآن همداستان نبودهاند.
نتیجهگیری دیدیم بر خلاف آنچه کتابهای تألیف شده در رسمالخط و هجای مصحف نشان میدهند، استفاده از املاهای متفاوت در برخی از کلمات قرآن در سدههای نخست اسلامی از یک قاعده معین پیروی نمیکرده است و موارد نقض فراوان از گزارشهای موجود در این کتابها را امروزه میتوان در نسخههای بهجا مانده از سه قرن اول مشاهده کرد.
از طرفی مطالعه نقوش جاهلی و نقوش و نوشتههای باقیمانده از سده نخست پس از اسلام نشان میدهد که کتابت مصحف در بسیاری از موارد رسم کلمات و حتی در اعجام حروف، مشابه این نقوش است و در هر دوی آنها میتوان نوعی بیثباتی در بهکار بردن شیوهای خاص در هجای برخی از کلمات دید."